سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم

سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم
آخر از اینهمه دلگیری و غم می میرم
پرم از رنج و شکستن دل خوش سیری چند
دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم
هرکه آمد دل تنهای مرا زخمی کرد
بی سبب نیست که روی از همه کس می گیرم
تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها
اینچنین کرده در آیینه هستی پیرم
بس که تنهایم و بی همنفس و بی همراه
روزگاریست که چون سایه بی تصویرم
دلم آنقدر گرفته است خدا می داند
دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم.
دیدگاه ها (۱)

تماشایی ترین تصویر دنیا می شوی گاهیدلم می پاشد از هم بس که ز...

به قدر هر چه گل دیدم مرا آزار کردی تو خیانت را دوباره در دلم...

چه شد که سر نمیزنی ، به دفتر خیال من ؟جواب کوتهی بده ، به جز...

#آه#دیگر#بس#است...آه ، که این قدر دلم را نشکانید هیزم به دل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط