سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم
سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم
آخر از اینهمه دلگیری و غم می میرم
پرم از رنج و شکستن دل خوش سیری چند
دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم
هرکه آمد دل تنهای مرا زخمی کرد
بی سبب نیست که روی از همه کس می گیرم
تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها
اینچنین کرده در آیینه هستی پیرم
بس که تنهایم و بی همنفس و بی همراه
روزگاریست که چون سایه بی تصویرم
دلم آنقدر گرفته است خدا می داند
دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم.
آخر از اینهمه دلگیری و غم می میرم
پرم از رنج و شکستن دل خوش سیری چند
دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم
هرکه آمد دل تنهای مرا زخمی کرد
بی سبب نیست که روی از همه کس می گیرم
تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها
اینچنین کرده در آیینه هستی پیرم
بس که تنهایم و بی همنفس و بی همراه
روزگاریست که چون سایه بی تصویرم
دلم آنقدر گرفته است خدا می داند
دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم.
- ۱.۸k
- ۱۰ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط