میونگ سو گونشو می بوسه
_میونگ سو گونشو میبوسه
پایان فلش بک
_اصلا نمی دونست کی این همه اشک ریخته که بالشتشم خیس شده،درد داشت؟
معلومه که درد داشت،دردش خاطراتش بودن،خاطراتش بودن که مثل یه پتک میخوردن توی سرش،نمیدونست برای برادر گم شدهاش گریه کنه یا معشوقهای که هنوز عاشقش بود و خودشو مقصر مرگش میدونست
فلش بک
میونگ سو:بهم قول دادی رانندگی یادم میدی پس کی بهم یاد میدی؟
اون وو:میخوای همین الان بهت یاد بدم؟
میونگ سو:میشه؟(با ذوق)
اون وو:چرا نشه وایسا پارک کنم بعد تو بیا سوار شو
_اون وو به سختی ترمز میگیره و وایمسه فکر میکنه چون تازه ماشینو از تعمیرگاه اورده اینطوریه پس پیاده میشه و میونگ سو سوار میشه،بعد از کل توضیح داد بهش که چی به چیه شروع میکنه به رانندگی
میونگ سو:دارم رانندگی میکنم (با خوشحالی)
اون وو:بخاطر اینه که مربیت خوب یادت داده
میونگ سو:شایدم بخاطر اینه که خودم زود یاد گرفتم
اون وو:حالا هر چی میخوای یکم سرعتتو بیشتر کنی
میونگ سو:باشه
_میونگ سو به صفحه کیلومتر نگاه میکنه روی سرعتش روی۱۰۰
میونگ سو: کافیه یا بازم ببرم بالا
اون وو:نگران نباش اینجا خلوته سرعتتو زیاد کن
_سرعتشو میکنه۱۶۰
میونگ سو:وای چه باحاله انگار داریم پرواز میکنم(باذوق)
اون وو:خب کم کم سرعتتو کم کن الان به یه پیچ میرسیم باید دور بزنی
_میونگ سو پاشو میزاره روی ترمز اما ترمز نمیگیره،این کار رو چند بار تکرار میکنه اما فایده نداره
میونگ سو:اون وو ترمز نمیگیره(با ترس)
اون وو:یعنی چی ترمز نمیگیره همین الان وایسادیم
میونگ سو:نمیگیره من چه بدونم
اون وو:خیلی خب سعی کن کنترلش کنی
میونگ سو:اخه چطوری کنترلش کنم اصلا حواست هست چی میگی(با ترس)
اون وو:الان موقع جر و بحث نیست،ببین یه گارد ریل اونجاست بزن بهش
میونگ سو: میخوای تصادف کنیم
اون وو:از اینکه بریم ته دَرهِ بهتره
میونگ سو:باشه پس خودتو محکم بگیر
_ماشین میزنه به گارد ریل و چند ملق میزنه و با سقف میوفته روی زمین
اون وو:میونگ سو خوبی(بانگرانی)
میونگ سو:اوهوم
اون وو:بایدتلاش کنی بری بیرون
میونگ سو:پس تو چی؟
اون وو:در من گیر کرده باز نمیشه برو بیرون کمک بیار
میونگ سو:ب ب باشه
_میونگ سو کمربندشو باز میکنه و با گردن میخوره به سقف ماشین با ارنجش چند بار به شیشهی خودش میزنه و میشکنتش ،چهار دست و پا میره بیرون و به سمت جاده میره که یه ماشین میبینه سریع خودشو میندازه جلوی ماشین،که ماشین با صدای بدی وایمیسه میونگ سو سرشو بلند میکنه که یه مرد و زن از ماشین پیاده میشن و میبینن از سر میونگ سو خون میاد
مرده:خانم حالتون خوبه؟(بانگرانی)
زنه:میخواین ببریمتون بیمارستان؟(بانگرانی)
میونگ سو:نه تصادف کردیم دوست پسرم توی ماشین گیر کرده لطفاً کمک کنید(با بیحالی)
شرطا:۴۰لایک و۷۰کامنت
پایان فلش بک
_اصلا نمی دونست کی این همه اشک ریخته که بالشتشم خیس شده،درد داشت؟
معلومه که درد داشت،دردش خاطراتش بودن،خاطراتش بودن که مثل یه پتک میخوردن توی سرش،نمیدونست برای برادر گم شدهاش گریه کنه یا معشوقهای که هنوز عاشقش بود و خودشو مقصر مرگش میدونست
فلش بک
میونگ سو:بهم قول دادی رانندگی یادم میدی پس کی بهم یاد میدی؟
اون وو:میخوای همین الان بهت یاد بدم؟
میونگ سو:میشه؟(با ذوق)
اون وو:چرا نشه وایسا پارک کنم بعد تو بیا سوار شو
_اون وو به سختی ترمز میگیره و وایمسه فکر میکنه چون تازه ماشینو از تعمیرگاه اورده اینطوریه پس پیاده میشه و میونگ سو سوار میشه،بعد از کل توضیح داد بهش که چی به چیه شروع میکنه به رانندگی
میونگ سو:دارم رانندگی میکنم (با خوشحالی)
اون وو:بخاطر اینه که مربیت خوب یادت داده
میونگ سو:شایدم بخاطر اینه که خودم زود یاد گرفتم
اون وو:حالا هر چی میخوای یکم سرعتتو بیشتر کنی
میونگ سو:باشه
_میونگ سو به صفحه کیلومتر نگاه میکنه روی سرعتش روی۱۰۰
میونگ سو: کافیه یا بازم ببرم بالا
اون وو:نگران نباش اینجا خلوته سرعتتو زیاد کن
_سرعتشو میکنه۱۶۰
میونگ سو:وای چه باحاله انگار داریم پرواز میکنم(باذوق)
اون وو:خب کم کم سرعتتو کم کن الان به یه پیچ میرسیم باید دور بزنی
_میونگ سو پاشو میزاره روی ترمز اما ترمز نمیگیره،این کار رو چند بار تکرار میکنه اما فایده نداره
میونگ سو:اون وو ترمز نمیگیره(با ترس)
اون وو:یعنی چی ترمز نمیگیره همین الان وایسادیم
میونگ سو:نمیگیره من چه بدونم
اون وو:خیلی خب سعی کن کنترلش کنی
میونگ سو:اخه چطوری کنترلش کنم اصلا حواست هست چی میگی(با ترس)
اون وو:الان موقع جر و بحث نیست،ببین یه گارد ریل اونجاست بزن بهش
میونگ سو: میخوای تصادف کنیم
اون وو:از اینکه بریم ته دَرهِ بهتره
میونگ سو:باشه پس خودتو محکم بگیر
_ماشین میزنه به گارد ریل و چند ملق میزنه و با سقف میوفته روی زمین
اون وو:میونگ سو خوبی(بانگرانی)
میونگ سو:اوهوم
اون وو:بایدتلاش کنی بری بیرون
میونگ سو:پس تو چی؟
اون وو:در من گیر کرده باز نمیشه برو بیرون کمک بیار
میونگ سو:ب ب باشه
_میونگ سو کمربندشو باز میکنه و با گردن میخوره به سقف ماشین با ارنجش چند بار به شیشهی خودش میزنه و میشکنتش ،چهار دست و پا میره بیرون و به سمت جاده میره که یه ماشین میبینه سریع خودشو میندازه جلوی ماشین،که ماشین با صدای بدی وایمیسه میونگ سو سرشو بلند میکنه که یه مرد و زن از ماشین پیاده میشن و میبینن از سر میونگ سو خون میاد
مرده:خانم حالتون خوبه؟(بانگرانی)
زنه:میخواین ببریمتون بیمارستان؟(بانگرانی)
میونگ سو:نه تصادف کردیم دوست پسرم توی ماشین گیر کرده لطفاً کمک کنید(با بیحالی)
شرطا:۴۰لایک و۷۰کامنت
۴۱.۰k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.