دیانا: باشه بریم .... رفتیم توی خیاط و از همه خدافزی کردی
دیانا: باشه بریم .... رفتیم توی خیاط و از همه خدافزی کردیم و سوار ماشین شدیم ..ارسلان
ارسلان: جانمم
دیانا: به نظرت بچمون چی میشه
ارسلان: دختر میشه
دیانا: خب اگه پسر شد چی
ارسلان: هیس دیانا دختره
دیانا: هوفف باشع
_______________________________
[ روز بعد ]
دیانا: از خواب پاشدم ارسلان نبود .... رفتم سرویس و کارای مربوطه رو انجام دادم و موهامو بستم و رفتم توی پذیرایی ارسلان نبود که نبود همه جارو گشتم اما هیچ خبری از ارسلان نبود .. گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم ..بوق اول ... بوق دوم ... بوق آخر بر نداشت نمیدونم چی شده بود از استرس بدنم میلرزید زنگ زدم به مامان ارسلان
[ مامان ارسلان _ .. دیانا + ]
_ سلام عروس گلم
+ سلام خوبین مامان
_ آره عزیزم تو خوبی ارسلان خوبه
+ نه مامان ارسلان نیست
_ ینی چی نیست عزیزم
+ نمیدونم امروز صب که پاشدم ارسلان نبود هرچی هم بهش زنگ میزنم جواب نمیده
_ ینی چی
+ وای تروخدا یکاری کنین 😭😭
_نه عزیزم گریه نکن آروم باش الان بهش زنگ میزنم
دیانا: گوشیو قطع کرد.... حالم بد بود ارسلان همیشه جوابمو میداد.. نمیدونستم چیکار کنم رفتم تو اتاق و افتادم روی تخت و گریه کردم
ارسلان: جانمم
دیانا: به نظرت بچمون چی میشه
ارسلان: دختر میشه
دیانا: خب اگه پسر شد چی
ارسلان: هیس دیانا دختره
دیانا: هوفف باشع
_______________________________
[ روز بعد ]
دیانا: از خواب پاشدم ارسلان نبود .... رفتم سرویس و کارای مربوطه رو انجام دادم و موهامو بستم و رفتم توی پذیرایی ارسلان نبود که نبود همه جارو گشتم اما هیچ خبری از ارسلان نبود .. گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم ..بوق اول ... بوق دوم ... بوق آخر بر نداشت نمیدونم چی شده بود از استرس بدنم میلرزید زنگ زدم به مامان ارسلان
[ مامان ارسلان _ .. دیانا + ]
_ سلام عروس گلم
+ سلام خوبین مامان
_ آره عزیزم تو خوبی ارسلان خوبه
+ نه مامان ارسلان نیست
_ ینی چی نیست عزیزم
+ نمیدونم امروز صب که پاشدم ارسلان نبود هرچی هم بهش زنگ میزنم جواب نمیده
_ ینی چی
+ وای تروخدا یکاری کنین 😭😭
_نه عزیزم گریه نکن آروم باش الان بهش زنگ میزنم
دیانا: گوشیو قطع کرد.... حالم بد بود ارسلان همیشه جوابمو میداد.. نمیدونستم چیکار کنم رفتم تو اتاق و افتادم روی تخت و گریه کردم
۱۵.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.