V... RHS:
V... RHS:
الهه : کلی پاستیل و چیزای شیرین تو کابینت اونجا هس برو براش بیار ارسلان منم باید برم پیش مهمونا دیانا هرچی خواستی بهم بگو
دیانا: چشم مامان مرسیی
الهه : من برم دیگه
ارسلان: بیا اینم چیز شیرین
دیانا: مرسییی
ارسلان: دیانا بیا کم کم بریم خونه من خیلی خستم
دیانا: نه ارسلان هنوز که جشن تموم نشده
ارسلان: خب ..... یهو دیدم که عسل با آرتین وارد خونه شد و به سمت ما اومد ... آرتین از قوم دور ما بود و اصلا ازش خوشم نمیومد
دیانا: عسل با یه پسره چلغوز وارد خونه شدن و اومدن کنار ما
عسل : سلام
اردیا: سلام
عسل : معرفی میکنم آرتین رل جدیدم
آرتین: سلامم چطورین .
ارسلان: مگه میشه حالم بد باشه
آرتین: چرا
ارسلان: دارم بابا میشم
عسل : حالا همچون کار شاخی هم نیس فقط خداکنه عروس خانوم پسر زا باشه
دیانا: میخواستم لب بزنم که ارسلان گف ...
ارسلان: اولن که به بعضیا ربطی نداره دومن بچه خودمه چه دختر باشه چه پسر فرقی نداره تازه من دختر دوس دارم
عسل : هوفف .. عشقم بیا بریم
آرتین: بریم
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: از عسل متنفرممم
ارسلان: منم ....میگم بیا بریم خونه من خستم
الهه : کلی پاستیل و چیزای شیرین تو کابینت اونجا هس برو براش بیار ارسلان منم باید برم پیش مهمونا دیانا هرچی خواستی بهم بگو
دیانا: چشم مامان مرسیی
الهه : من برم دیگه
ارسلان: بیا اینم چیز شیرین
دیانا: مرسییی
ارسلان: دیانا بیا کم کم بریم خونه من خیلی خستم
دیانا: نه ارسلان هنوز که جشن تموم نشده
ارسلان: خب ..... یهو دیدم که عسل با آرتین وارد خونه شد و به سمت ما اومد ... آرتین از قوم دور ما بود و اصلا ازش خوشم نمیومد
دیانا: عسل با یه پسره چلغوز وارد خونه شدن و اومدن کنار ما
عسل : سلام
اردیا: سلام
عسل : معرفی میکنم آرتین رل جدیدم
آرتین: سلامم چطورین .
ارسلان: مگه میشه حالم بد باشه
آرتین: چرا
ارسلان: دارم بابا میشم
عسل : حالا همچون کار شاخی هم نیس فقط خداکنه عروس خانوم پسر زا باشه
دیانا: میخواستم لب بزنم که ارسلان گف ...
ارسلان: اولن که به بعضیا ربطی نداره دومن بچه خودمه چه دختر باشه چه پسر فرقی نداره تازه من دختر دوس دارم
عسل : هوفف .. عشقم بیا بریم
آرتین: بریم
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: از عسل متنفرممم
ارسلان: منم ....میگم بیا بریم خونه من خستم
۱۴.۴k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.