دوستش میدارم چرا که میشناسمش به دوستی و یگانگی... هنگامی که دستان مهربانش را به دست میگیرم تنهایی غمانگیزش را در مییابم... اندوهش غروبی دلگیر است، در غُربت و تنهایی همچنان که شادیاش طلوعِ همهی آفتابهاست...
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.