نهر بود وتخت بود ومیوه بودو حور بود

نهر بود وتخت بود ومیوه بودو حور بود
کِیف شیطان کوک بود وجنس آدم جور بود

امر شد بر آتش سوزان که گِل راسجده کن
سر نهادن بهتر از سرپیچی از دستور بود

مدعی شد جنس من از جنس آدم بهتر است
سجده بر مادون خود از دید شیطان زور بود

نان خود را کرد آجر نان ما را هم برید
چون به نوع ارتباطش با خدا مغرور بود

خود به پای خود نیامد در زمین ساکن شود
پای شیطان در میان بود و بشر مجبور بود

انگ زد برسیب وخود را تا ابد بیچاره کرد
این سزای شرب بیش از حد آب انگور بود

خورد گندم تا خدایش را بپیچاند ولی
در بهشت جاودان هم قاضی و مامور بود


سرنوشت ماعوض می شد همان روز ازل
در غذای آدم و حوا اگر کافور بود

#مسلم_حسنشاهی_راویز
دیدگاه ها (۷)

سارا نبودی چشم گریان را ببینیآن قدر باریدم که باران را ببینی...

ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻤﺖ ! ﺁﻩ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﯼ ﻧﮕﺎﻫﻢ !ﺍﯼ ﮔﻢ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﯼ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﮔﺎ...

باد از مـویت رضاخــــانی لچک برداشــــتهپشت ِ ابرت ماه ِ مشـ...

در هر نگهت ، مستیِ صد جام شراب استچشمان تو میخانه‌ی دل‌های خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط