باد از مویت رضاخانی لچک برداشته

باد از مـویت رضاخــــانی لچک برداشــــته
پشت ِ ابرت ماه ِ مشـروطه سرک برداشـــته

سرخی ِ لبهای ِ شیرینت حسـودش کرده است
هر انــاری را اگـــر دیـدی ترک برداشــته

آنچنان زیبـــا و جــذابی که حتا آینــــــه
سرمـه دانت در بغـــل، میل ِ بزک برداشته

آنقدر شعری که نیمــا غرق در چشــمان تو
خســته دست از " آی آدمها کمک" برداشته

از هر انگشــتت هنر می بارد و رنگین کمان
خــم شده از لاک ِ تو یک ناخـــنک برداشـته

بس که بوسیــدم تو را هر بار داغ و دزدکی
صفحه ی ِ مانیـتورم چندی ست لک برداشته

مطمئن هســـتم میایی باز هم در خواب ِ من
خـــانه ام را باز عطـــر ِ قـــاصدک برداشته

این غزل را من سرودم یا تو با خود گفتـــه ای؟
عشـــق هم این روزها دیــوانه شک برداشته!


#شهراد_میدری
دیدگاه ها (۴)

نهر بود وتخت بود ومیوه بودو حور بودکِیف شیطان کوک بود وجنس آ...

سارا نبودی چشم گریان را ببینیآن قدر باریدم که باران را ببینی...

در هر نگهت ، مستیِ صد جام شراب استچشمان تو میخانه‌ی دل‌های خ...

ﺩﻟﺘﻨﮓ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﯿﺐ ﺳﺮﺥ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﺑﻮﺩﻡﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎ ﺳﯿﺐ ﻣﯽ ﭼﯿﺪ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط