سارا نبودی چشم گریان را ببینی
سارا نبودی چشم گریان را ببینی
آن قدر باریدم که باران را ببینی
وَللَـه که بی تو شهر، خود راحبس میکرد
بهتر! نبودی بغضِ طهران را ببینی
تهران مان، طهران نشد، بهتر! نبودی
این راهزن، این راه بندان را ببینی
بیبی به چشمان تو دل خوش کرده، سارا !
کافیست عکس لای قرآن را ببینی
رفتی.. لَقد... ماندم... خَلَقنا... فی کبد را
از بر شدم تا رنج انسان را ببینی
بیبی خودش میگفت: سارا قسمت توست
بیبی خودش میگفت: فنجان را ببینی
از ترکهها بر پای سارا مینویسی
وقتی که کابوسِ دبستان را ببینی
آنقدر پشت پنجره ماندم که شاید
یک لحظه این سوی خیابان را ببینی
راضی به مرگت میشوی مانند سارا
وقتی نخواهی خانِ چوپان را ببینی
وقتی که دیدم زود سرما میخوری، باز
تقویم را بستم زمستان را نبینی...
#سید_احمد_حسینی
آن قدر باریدم که باران را ببینی
وَللَـه که بی تو شهر، خود راحبس میکرد
بهتر! نبودی بغضِ طهران را ببینی
تهران مان، طهران نشد، بهتر! نبودی
این راهزن، این راه بندان را ببینی
بیبی به چشمان تو دل خوش کرده، سارا !
کافیست عکس لای قرآن را ببینی
رفتی.. لَقد... ماندم... خَلَقنا... فی کبد را
از بر شدم تا رنج انسان را ببینی
بیبی خودش میگفت: سارا قسمت توست
بیبی خودش میگفت: فنجان را ببینی
از ترکهها بر پای سارا مینویسی
وقتی که کابوسِ دبستان را ببینی
آنقدر پشت پنجره ماندم که شاید
یک لحظه این سوی خیابان را ببینی
راضی به مرگت میشوی مانند سارا
وقتی نخواهی خانِ چوپان را ببینی
وقتی که دیدم زود سرما میخوری، باز
تقویم را بستم زمستان را نبینی...
#سید_احمد_حسینی
۸.۷k
۱۲ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.