عشق در نگاه اول

عشق در نگاه اول....


پارت ۱۱🪄


ویو جیمین...
وقتی لبخندشو دوباره دیدم دلم آب شد خیلی کیوتهههه...

÷میگم یونگی تو چرا سنت از هممون بیشتره؟؟
_مگه چند سالته(تعجب)
×۲۵ سال
_واتتتتتت
=راست میگه چرا
×خب راستش من وقتی بچه بودم مامانم میخواست که من یه امگا باشم چون همه ی اعضای خواندم جز بابام امگا بودن ولی من آلفا شدم برای همین خانوادم خیلی ناراحت شدن و همین باعث جدایی پدر و مادرم شد و من چند سال به خاطر بی پولی مامانم به مدرسه نرفتمو برای همین چند سال عقب افتادم ولی الان هم سن و سالام کار پیدا کردن خانواده تشکیل دادن و زندگی خوبی رو دارن و بابام هم بابای ناتنیمه که تو ۱۵ سالگیم با مامانم ازدواج کرد و دیگه همین(با ناراحتی بچمممم)
_خیلی متاسفم من مامانمو تو تصادف از دست دادمو و بابام هم هرشب مست میکنه و میاد منو کتک میزنه بدون هیچ دلیلی
÷=واییییی خیلی بدههه هققق
_وا چیشد
÷خیلی داستاناتون غم انگیزه

یونگی و جیمین به هم نگاه کردن و لبخندی زدن الان فهمیدن پشت اون چهره ی خندان اتفاقای خیلی دردناک و غمگینی افتاده و کلی توی زندگیشون غصه خوردن....

که هردو با صدای شخصی به طرف در برگشتن اون.....

جای بدی کات کردم ولی پنج پارت هديه تموم شد خوشگلا باییییی....

yona_park
دیدگاه ها (۰)

عشق در نگاه اول....پارت ۱۲🪄که در باز شد و هردو به شخصی که او...

عشق در نگاه اول....پارت ۱۳🪄که دکتر اومد تو و جیمین رو مرخص ک...

عشق در نگاه اول....پارت ۱۰🪄که یهو در باز شد و جیهوپ اومد داخ...

عشق در نگاه اول....پارت ۹🪄ویو یونگی...که دیدم بیهوش شد و افت...

عشق مافیا پارت*¹*

#شب_خاص Part 28. همینطوری که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط