مرا یاد تو می انداخت باران

مرا یاد تو می انداخت بـاران

تو را باران به باران گریه کردم....
دیدگاه ها (۹)

شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپیدمن شبم تو ماه من بر آسمان ...

چه شبهایی که با یادت سحر شددعاهایم چرا هی بی اثر شداز آن روز...

چه تحملی دارد آستین لباسم...تمام غربت نبودنت را از چشمانم پا...

چه کنم با غم خویش؟گه گهی بغض دلم میترکددل تنگم زعطش میسوزدشا...

مرا برگردانبه روزهایی که دمپاییِ کهنه ام را با جیک جیکِ نارن...

تو مرا یاد کنی یا نکنیبـــاورت گـــر بــشــود ؛گر نشود حـرفی...

به جفای تو من وفا کردمدادی تشناب من دعا کردمتو ندانی خدا می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط