خاطره
خاطره
p: 2
*ویو رایا*
دفترو برداشتم و رفتم تو چادر ترسیدم درش بیارم بخاطر همین گذاشتم تو وسایلم و خوابیدم
(1هفته بعد)
*ویو رایا*
بلخره رفتم خونه یه کاغذ رو یخچال بودکه نوشته بود
«رایا جونم با دوستام رفتم. یه سفره یک هفته ای مراقب خودت باش
مامان♡»
کاغذ رو انداختم دور رفتم تو اتاقم خوراکیامو برداشتم نشستم به خوندن اون دفتر خاطره انگا رفتم توش
«انگار رفت تو کتاب نمیدونم منظورمو میفهمین یا نه از الان ا.ت رو میگم»
*ویو ا.ت*
اخ کمرم چقدر درد میکنه اوع سلام من ا.تم امم خب تو پادشاهی دوران کیم زندکی میکنم اینا تو 3سالگیم مادرمو ازم گرفتن و خب منو خدمتکار کردن شب بود رفتم تو حمومه خدمتکارا تا خواستم لباسامو دربیارم یهو امپراطور با چندتا از سربازاش امد
«علامت ا.ت+علامت تهیونگ_ علامت یکی از خدمتکا& علامت سربازا= علامت ملکه ی مادر~»
_همه جمع شین (داد)«همه امدن»
_کی تو غذای من سم ریخته بود (عربده)
&امپراطور من میدونم کار کی بوده
_خب... بگو
&کار ا.ته
+چی
&اون اخرین کسی بود که تو اشپزخونه بود
_ببریش
=چشم
کار من نبود قسم میخورم
(صبح)
~تو چطور جرعت کردی تو غذای امپراطور سم بریزی
+ولی کار من نبود
&دورغ میگه ملکه خودم دیدم
_تا وقتی ثابت نشده باید بری به سیاه چاله... ببرینش
=چشم
+ولی کار من نبود
p: 2
*ویو رایا*
دفترو برداشتم و رفتم تو چادر ترسیدم درش بیارم بخاطر همین گذاشتم تو وسایلم و خوابیدم
(1هفته بعد)
*ویو رایا*
بلخره رفتم خونه یه کاغذ رو یخچال بودکه نوشته بود
«رایا جونم با دوستام رفتم. یه سفره یک هفته ای مراقب خودت باش
مامان♡»
کاغذ رو انداختم دور رفتم تو اتاقم خوراکیامو برداشتم نشستم به خوندن اون دفتر خاطره انگا رفتم توش
«انگار رفت تو کتاب نمیدونم منظورمو میفهمین یا نه از الان ا.ت رو میگم»
*ویو ا.ت*
اخ کمرم چقدر درد میکنه اوع سلام من ا.تم امم خب تو پادشاهی دوران کیم زندکی میکنم اینا تو 3سالگیم مادرمو ازم گرفتن و خب منو خدمتکار کردن شب بود رفتم تو حمومه خدمتکارا تا خواستم لباسامو دربیارم یهو امپراطور با چندتا از سربازاش امد
«علامت ا.ت+علامت تهیونگ_ علامت یکی از خدمتکا& علامت سربازا= علامت ملکه ی مادر~»
_همه جمع شین (داد)«همه امدن»
_کی تو غذای من سم ریخته بود (عربده)
&امپراطور من میدونم کار کی بوده
_خب... بگو
&کار ا.ته
+چی
&اون اخرین کسی بود که تو اشپزخونه بود
_ببریش
=چشم
کار من نبود قسم میخورم
(صبح)
~تو چطور جرعت کردی تو غذای امپراطور سم بریزی
+ولی کار من نبود
&دورغ میگه ملکه خودم دیدم
_تا وقتی ثابت نشده باید بری به سیاه چاله... ببرینش
=چشم
+ولی کار من نبود
۶.۵k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.