خون خاص

#خون_خاص
#پارت_۱۴
.......
.......
‌‌‌‌....
...
_اهه اه چی شده (بی حال و با درد از برخورد گلوله)چی شد مامان،بابا،آراز
یه خدمتکار بود پیشم که تا من به هوش امدم دوید رفت بیرون داشتم جیغ میزدن
_مامان.بابا.آرررررررازز
وگریه میکردم تو همین حال بودم که رادین با همون خدمتکار وارد اتاق شد
رادین_ساکت باش اینجارو برداشتی روسرت حالت بهتر شده مثل اینکه ناسلامتی ۲ زور کامل خواب بودی
_من الان نگران حال خودم نیستم با آرازم چیکار کردی ؟(این قسمت با آرازم چیکار کردی رو داد و جیغ میگه)
رادین_دارم دنبالش میگردم اون باید....
پریدم وسط حرفش:
_به خدا اگه یه تار مو از آراز کم بشه میدونم چی کار کنم نباید دنبالش بگردین نباید دستتون هم بهش برسه فهمیدی؟(باخشم)
رادین_ خانم بهاری برو بیرون
خدمتکار رفت بیرون ورادین به من نزدیک شد من رو تخت به حالت خوابیده بودم که امد ودستام رو محکم گرفت و خم شد یه طرف گردنم
_رادین نکن
رادین_ولی من دوروز میشه که خون نخوردم
بعد شروع کرد به خوردن خونم کردنم میسوخت ولی اینبار بیهوش نشدم چون مقاومت کردم
رادین_هنوزم خون خوشمزه ای داری 😏😋
_چرا یکسره من رو نمیکشی؟😒
رادین_چون هنوز برای کارام به تو نیاز دارم
😏😏😏😏😏
.....
دوستان ۵۵ تایی بشیم ۲ تا پارت بعدی رو میزارم