رمان خانواده پارت سی و پنج
رمان خانواده پارت سیوپنج
شخصیت ها : ا/ت ( مادر ) جونگ سوک ( پدر ) اون وو ( پسر )
رفتیم و من یه پاساژ خوب میشناسم و گفتم بریم اون جا
اون وو : سوزی من یه پاساژ خوب میشناسم بریم اونجا؟
سوزی : مافیا ها نمیتونن برین پاساژ های عادی
اون وو : پس کجا میریم ؟
سوزی : یه پاساژ هست برای مافیا ها میریم اون جا
اون وو : باشه بریم
رفتیم و بعد کلی گشتن گرون ترین لباش عروسو گرفتیم بعد رفتیم حلقه بگیریم من از یه حلقه خوشم اومده بود ولی خیلی گرون بود ولی سو ی گفت خوشگله و بگیر بعد رفیتم یه دستا گل گرفتیم و رفتیم خونه
( ۳ روز بعد روز عروسی )
اون وو
وای خیلی استرس داشتم حالم اصلا خوب نبود
اون وو : سوزی اماده شدی ؟
سوزی : الان میام
وزی اومد بیرون و واقعااا خوشگل شده بود خیلی سکشی شده بود و من محوش شده بودم
سوزی : اون وو اون وو هعی با توعم
اون وو : هاع چی؟
سوزی : میگم خوب شدم یا نه ؟
اون وو : سوزی تو فوق العاده شدی
سوزی : واقعا ( سرشو میاره پایین به لباسش نگاه میکنه )
رفتم نزدیکش و بغلش کردم و دسمو خم کردم و کنار پهلوم گرفتم ( منظورش اینه که دستمو بگیر بریم )
اون وو : بریم ؟
سوزی دستشو میگیره و
سوزی : بریم
رفیتم روی سکو تا جلوی ته سکو قدم زدیم رسیدیم اونجا و بعد خوندن سوگند نامه مامان از جلو داد زد
ا/ت : کیس کیس کیس کیس کیس
بقیه هم همراه مامان همراهی کردن و منو سوزی رو تشویق میکردن که همو ببوسیم
منم دیگه مقاومت نکردم دستمو گذاشتم کنار صورت سوزی و خیلیییی اروم بوسیدمش
ا/ت : نشد دیگه قشنگ ببوس اون وو
سوزی دستشو دور گردنم حلقه کرد و منم دستمو گذاشتم رو پهلوش و بوسیدمش و به ۳ دقیقه ازش جدا شدم
سوزی : خوش گذشت
خجالت کشیدم و به رومونو کردیم سمت هممونا و تعضیم کردیم
( ۶ سال بعد )
سلام من اون وو هستم و با سوزی زندکی میکنم و یه دختر کوچولو دارم و در حال حاضر تنها پسر رئیس مافیای کره عم و در حال حاضر داخل شرکت خودم ۵ تا همگروهی دارم جین جین ، راکی ، مون بین ، سانها و ام جی ما گروه قاتل شرکت پدرمیم
اون وو : سوزی هانولو بیدار کردی ؟
سوزی : الان بیدارش میکنم
هانول : بابا من بیدالم
اون وو : سلام کیوتیم بیا انجا بببنم
هانول : الان میام
هانول اومد بغلم و بغلش کردم و با سوزی و اانول خداحافظی کردم
سوزی: کی معموریتت تموم میش؟
اون وو : ۵ روز دیگه میام
سوزی : باشه
اون وو
بچه ها اومدن دنبالم و رفتیم لندن و شخص مورد کظر رو به بدترین شکل ممکن کشتیم و معاملمونو با مافیای لندن تمدید کردم و برگشتم
بچه ها ادامه پارت تو کامنتا میزارم
شخصیت ها : ا/ت ( مادر ) جونگ سوک ( پدر ) اون وو ( پسر )
رفتیم و من یه پاساژ خوب میشناسم و گفتم بریم اون جا
اون وو : سوزی من یه پاساژ خوب میشناسم بریم اونجا؟
سوزی : مافیا ها نمیتونن برین پاساژ های عادی
اون وو : پس کجا میریم ؟
سوزی : یه پاساژ هست برای مافیا ها میریم اون جا
اون وو : باشه بریم
رفتیم و بعد کلی گشتن گرون ترین لباش عروسو گرفتیم بعد رفتیم حلقه بگیریم من از یه حلقه خوشم اومده بود ولی خیلی گرون بود ولی سو ی گفت خوشگله و بگیر بعد رفیتم یه دستا گل گرفتیم و رفتیم خونه
( ۳ روز بعد روز عروسی )
اون وو
وای خیلی استرس داشتم حالم اصلا خوب نبود
اون وو : سوزی اماده شدی ؟
سوزی : الان میام
وزی اومد بیرون و واقعااا خوشگل شده بود خیلی سکشی شده بود و من محوش شده بودم
سوزی : اون وو اون وو هعی با توعم
اون وو : هاع چی؟
سوزی : میگم خوب شدم یا نه ؟
اون وو : سوزی تو فوق العاده شدی
سوزی : واقعا ( سرشو میاره پایین به لباسش نگاه میکنه )
رفتم نزدیکش و بغلش کردم و دسمو خم کردم و کنار پهلوم گرفتم ( منظورش اینه که دستمو بگیر بریم )
اون وو : بریم ؟
سوزی دستشو میگیره و
سوزی : بریم
رفیتم روی سکو تا جلوی ته سکو قدم زدیم رسیدیم اونجا و بعد خوندن سوگند نامه مامان از جلو داد زد
ا/ت : کیس کیس کیس کیس کیس
بقیه هم همراه مامان همراهی کردن و منو سوزی رو تشویق میکردن که همو ببوسیم
منم دیگه مقاومت نکردم دستمو گذاشتم کنار صورت سوزی و خیلیییی اروم بوسیدمش
ا/ت : نشد دیگه قشنگ ببوس اون وو
سوزی دستشو دور گردنم حلقه کرد و منم دستمو گذاشتم رو پهلوش و بوسیدمش و به ۳ دقیقه ازش جدا شدم
سوزی : خوش گذشت
خجالت کشیدم و به رومونو کردیم سمت هممونا و تعضیم کردیم
( ۶ سال بعد )
سلام من اون وو هستم و با سوزی زندکی میکنم و یه دختر کوچولو دارم و در حال حاضر تنها پسر رئیس مافیای کره عم و در حال حاضر داخل شرکت خودم ۵ تا همگروهی دارم جین جین ، راکی ، مون بین ، سانها و ام جی ما گروه قاتل شرکت پدرمیم
اون وو : سوزی هانولو بیدار کردی ؟
سوزی : الان بیدارش میکنم
هانول : بابا من بیدالم
اون وو : سلام کیوتیم بیا انجا بببنم
هانول : الان میام
هانول اومد بغلم و بغلش کردم و با سوزی و اانول خداحافظی کردم
سوزی: کی معموریتت تموم میش؟
اون وو : ۵ روز دیگه میام
سوزی : باشه
اون وو
بچه ها اومدن دنبالم و رفتیم لندن و شخص مورد کظر رو به بدترین شکل ممکن کشتیم و معاملمونو با مافیای لندن تمدید کردم و برگشتم
بچه ها ادامه پارت تو کامنتا میزارم
۳.۹k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.