یارجان!
یارجان!
فکر نکن گذشتن از هرآنچه بر سر ما آمد ساده بود...
من هنوز آنقدر عارف نشده ام که دل از دنیایم بکنم...
آنهم اگر مثل تویی، تمام دنیایم شود...
نه یارجان!
گذشتن آسان نیست...
یادت هست هربار من در پیچ آخر #سفال میماندم، می آمدی و صبورانه دستهایم را حول کوزه گلی میگرفتی و از پیچ آخر رد میکردی؟
یادت هست هربار با هیجان میپرسیدم:
تو چطور اینکار را میکنی؟
شیطنت بار گل دستت را به بینی ام می کشیدی و میگفتی:
این فوت کوزه گری است گلدختر...
یارجان! توی پیچ آخر سفال زندگیم ماندم...
و دستهایم به کوزه نیمه تمام عاشقی گره خورد...
و جای خالی دستهایت روی آخرین اثر هنری زندگیم، عشق، بدجور خودنمایی میکند...
کاش قبل رفتنت، دستهایت را میگذاشتی روی گل قلبم و فرم میدادی پیچ آخرش را تا این روزها اینقدر بهانه نگیرد و نبودنت را به من طعنه نزند...
او که نمیداند من برای ماندنت چه بهایی پرداختم...
میداند؟
#الهام_جعفری
#ممنوعه
فکر نکن گذشتن از هرآنچه بر سر ما آمد ساده بود...
من هنوز آنقدر عارف نشده ام که دل از دنیایم بکنم...
آنهم اگر مثل تویی، تمام دنیایم شود...
نه یارجان!
گذشتن آسان نیست...
یادت هست هربار من در پیچ آخر #سفال میماندم، می آمدی و صبورانه دستهایم را حول کوزه گلی میگرفتی و از پیچ آخر رد میکردی؟
یادت هست هربار با هیجان میپرسیدم:
تو چطور اینکار را میکنی؟
شیطنت بار گل دستت را به بینی ام می کشیدی و میگفتی:
این فوت کوزه گری است گلدختر...
یارجان! توی پیچ آخر سفال زندگیم ماندم...
و دستهایم به کوزه نیمه تمام عاشقی گره خورد...
و جای خالی دستهایت روی آخرین اثر هنری زندگیم، عشق، بدجور خودنمایی میکند...
کاش قبل رفتنت، دستهایت را میگذاشتی روی گل قلبم و فرم میدادی پیچ آخرش را تا این روزها اینقدر بهانه نگیرد و نبودنت را به من طعنه نزند...
او که نمیداند من برای ماندنت چه بهایی پرداختم...
میداند؟
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۱۲۲.۴k
۲۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.