پارت دوازده
پارت دوازده
(جیمین+ یوگیوم✓ کای& اجوما:)
+بدش منننننن
✓بتمرگ سر جاتتتتت
+همیشه ی خدا تو فیلم میزاریییییی
✓کی گفتهههه؟
+کااای، مگه این همیشه فیلم نمیزاره؟
«کاملا بیخیال رو مبل نشسته و با گوشیش ور میره»
&من یه چیز بگم این باز چس میکنه
✓نه نمیکنم...بگووووو
&خب.....انصافا همیشه تو فیلم میزاری
✓عمه ی من بود که فیلم گذاشت پیتزا هم شفارش دادددد؟!
+همون یه باااااار؟!
«داشتیم جر و بحث میکردیم که یه جارو خورد تو سرمون»
+✓اییییییی
: مررررگ، یک ساعته دارید دعوا میکنیدددد، اونم سر چی؟! کنترل!
+اجوما، خب این همیشه فیلم میزاره
✓نخیر دروغ میگهههه
+من درو...
: عههههههه
+✓...................
: مگه من بزرگترتون نیستم بی ادبا؟!
✓+ببخشید اجوما
: ایش
+ناراحت نشو اجوما جونمممم
: ناراحت نیستم
+اجوما ی مهربون و خوشگل خودم حق نداره قهر کنه، باشه؟ *بغلش کرد و با حالت مظلومانه ای گفت*
: باشه باشه *لبخند*
ویو سوجون
بعد از اون ماجرا به یارویی رو استخدام کردم که بره عمارت پارک و یه سری اطلاعاتی بهم بده. دو ساعتی میشد منتظر بودم. چرا وصل نمیشههه؟
همینجوری نگران بودم که...
*پشت بیسیم*«جاسوس•»
☆چیشد؟
•فکر کنم یکی هست که براش مهمه
☆وای اون کسی رو نداشت
•شما منو فرستادید تا اطلاعاتی که ندارید رو بهتون بدم، طبیعیه ندونید
☆خیلی قانع کننده بود....خب، دیگه؟
•همه رو بفرستم اون دنیا یا دونه دونه؟
☆هر کاری میکنی فعلا با جیمین کاری نداشته باش، باهاش کار دارم
•چشم، پسس...الان چیکار کنم؟
☆هرکاری دوست داری، فقط جیمین رو نزن
•چشم
ویو اجوما
رفتم که برای بچه ها از تو اشپز خونه خورا کی بیارم که...
: تو چرا اونجایی؟
•بله؟
: بله چیه؟! کارایی که گفتم رو کردی؟
•اممم.....
: نکردی نه؟ مهم نی عوضش بیا ایـ...
«که یهو صدا بیسیمِ لعنتی بلند شد»
: تو کدوم خری هستی؟
• ایش، تف توش
: نِگَهـ....
که یهو صدا شلیک خونه رو تو سکوت فرو برد
•لعنتییییی
ویو جیمین
تمام تن و بدنم خشک شد، این...این صدا چی بود؟...شـ.. شلیک بود؟
یه لحظه به خودم اومدم. هر سه تا مون سریع دوئیدیم سمت اشپزخونه.......نه...نه، یکی بیدارم کنه.....این....نه نه نمیخوام...نمیشه
+ا.. ا... اجوما *شوکه و اروم*
&من میرم تو حیاط...ببینم...موضوع چیه *بغض*
✓جیمین...
+دکترو خبر کنننن *داد بلند همراه با لرزش صدا*
✓ باشه...باشه
فقط افتادم زمین و رفتم سمتش
+اجوما...هق *بغض سگی*
+اجوماااااا... هق..بـ...ببخشیییید، غلط کردم، بیدار شوووو...قول میدم دیگه اذیتت نکنممممم... تو مادرم بودی...هق...منو بزرگ کردیییییی، هق...مواظلم بودیییی...ببخشید مواظبت نبودددددم...ترکم نکنننن، نخوااااب... هق هق بیدار شوووووو...هق هق...هق*گریه شدید*
دو ساعت بعد.....
ساه پوش شدیم🤦🏼♀️😂🖤
(جیمین+ یوگیوم✓ کای& اجوما:)
+بدش منننننن
✓بتمرگ سر جاتتتتت
+همیشه ی خدا تو فیلم میزاریییییی
✓کی گفتهههه؟
+کااای، مگه این همیشه فیلم نمیزاره؟
«کاملا بیخیال رو مبل نشسته و با گوشیش ور میره»
&من یه چیز بگم این باز چس میکنه
✓نه نمیکنم...بگووووو
&خب.....انصافا همیشه تو فیلم میزاری
✓عمه ی من بود که فیلم گذاشت پیتزا هم شفارش دادددد؟!
+همون یه باااااار؟!
«داشتیم جر و بحث میکردیم که یه جارو خورد تو سرمون»
+✓اییییییی
: مررررگ، یک ساعته دارید دعوا میکنیدددد، اونم سر چی؟! کنترل!
+اجوما، خب این همیشه فیلم میزاره
✓نخیر دروغ میگهههه
+من درو...
: عههههههه
+✓...................
: مگه من بزرگترتون نیستم بی ادبا؟!
✓+ببخشید اجوما
: ایش
+ناراحت نشو اجوما جونمممم
: ناراحت نیستم
+اجوما ی مهربون و خوشگل خودم حق نداره قهر کنه، باشه؟ *بغلش کرد و با حالت مظلومانه ای گفت*
: باشه باشه *لبخند*
ویو سوجون
بعد از اون ماجرا به یارویی رو استخدام کردم که بره عمارت پارک و یه سری اطلاعاتی بهم بده. دو ساعتی میشد منتظر بودم. چرا وصل نمیشههه؟
همینجوری نگران بودم که...
*پشت بیسیم*«جاسوس•»
☆چیشد؟
•فکر کنم یکی هست که براش مهمه
☆وای اون کسی رو نداشت
•شما منو فرستادید تا اطلاعاتی که ندارید رو بهتون بدم، طبیعیه ندونید
☆خیلی قانع کننده بود....خب، دیگه؟
•همه رو بفرستم اون دنیا یا دونه دونه؟
☆هر کاری میکنی فعلا با جیمین کاری نداشته باش، باهاش کار دارم
•چشم، پسس...الان چیکار کنم؟
☆هرکاری دوست داری، فقط جیمین رو نزن
•چشم
ویو اجوما
رفتم که برای بچه ها از تو اشپز خونه خورا کی بیارم که...
: تو چرا اونجایی؟
•بله؟
: بله چیه؟! کارایی که گفتم رو کردی؟
•اممم.....
: نکردی نه؟ مهم نی عوضش بیا ایـ...
«که یهو صدا بیسیمِ لعنتی بلند شد»
: تو کدوم خری هستی؟
• ایش، تف توش
: نِگَهـ....
که یهو صدا شلیک خونه رو تو سکوت فرو برد
•لعنتییییی
ویو جیمین
تمام تن و بدنم خشک شد، این...این صدا چی بود؟...شـ.. شلیک بود؟
یه لحظه به خودم اومدم. هر سه تا مون سریع دوئیدیم سمت اشپزخونه.......نه...نه، یکی بیدارم کنه.....این....نه نه نمیخوام...نمیشه
+ا.. ا... اجوما *شوکه و اروم*
&من میرم تو حیاط...ببینم...موضوع چیه *بغض*
✓جیمین...
+دکترو خبر کنننن *داد بلند همراه با لرزش صدا*
✓ باشه...باشه
فقط افتادم زمین و رفتم سمتش
+اجوما...هق *بغض سگی*
+اجوماااااا... هق..بـ...ببخشیییید، غلط کردم، بیدار شوووو...قول میدم دیگه اذیتت نکنممممم... تو مادرم بودی...هق...منو بزرگ کردیییییی، هق...مواظلم بودیییی...ببخشید مواظبت نبودددددم...ترکم نکنننن، نخوااااب... هق هق بیدار شوووووو...هق هق...هق*گریه شدید*
دو ساعت بعد.....
ساه پوش شدیم🤦🏼♀️😂🖤
۴.۸k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.