پارت ده
پارت ده
-ولی الان چیزی نمیخوام
+خب باشه ولی بعدا نکوبی تو سرما
-باشه برووووو
+یه چیز دیگه
-چته باززززز؟
+ماشین من کو؟
-...... سوال جالبی بود... جلو بار
+گذاشتی همونجا بمونهههه؟
-ببخشید که نمبتونستم دوتا ماشین رو برونم
+پس ماشینتو بر میدارم میرم
-نههههه، تو غلط میکنی
+خب چیکار کنم؟!!!
-ااااه، فقط دردسر داریییی، وایسا خودم میبرمت
+باشه ولی سوییشرتم رو بده رو تخته
-بگیررر
+تنکسسس
جیمین از اتاق رفت و منم اماده شدم و رفتم بیرون و با جیمین رفتیم تو پارگینک و سوار ماشین شدیم و
+گفتی چی میخواستی؟
-هیچی
+چقدر سرد و بی روحی
-چیه؟ توقع داری قربون صدقت برم؟
+نه ولی اینجوریم خیلی....بده
-چقدر حرف میزنی
تا یه ربعی حرفی بینشون رد و بدل شد که
-راستی راجب اون حرفم....بهش فکر کردی؟
+خب یه چیز میگم بهت بر نخوره ولی... نمیتونم، انقدر راحت بهت اعتماد کنم
-منم توقع ندارن یهو انقدر راحت بهم اعتماد کنی ولی من واقـ...
+میترسم....
-میترسی؟ تو خودت تمام عمرت جنگیدی، از چی میترسی؟
+فوضولیش به تو نیومده، فعلا اینو گفتم تا بیشتر بهم زمان بدی
_*تو ذهنش* چیشد یهو؟ حرف بدی زدم؟ چرا سرد شد یهو؟
-باشه، زمان داری منم هولت نمیکنم
+ممنون
پنج دقیقه بعد رسیدیم جلو بار و جیمین بدون حرفی پیاده شد و رفت سمت ماشینش و چکش کرد. منم داشتم از تو اینه نگاش میکردم، اخه ترست چی بود بچه؟ میخواستم بهش بگم که خودم ترسات رو از بین میبرم اما... غرورم نزاشت بیخیال شدم و بعدشم راه افتادم رفتم
ویو جیمین
رسیدم خونه و درو باز کردم و رفتم داخل.
هیچکس نبود. یهو اجوما اومد و با یه جارو زد تو سرم
+ایییییی
(اجوما:)
: معلوم هست از دیشب کجایی؟
+دردم گرفت اجوماااا *باحالت مظلوم*
: ببخشید ولی از دیشب همه رو نگران خودت کردی فسقلی
+ببخشید، راستی بچه ها کجان؟
: تو اتاقشونن، صبح که دیدن تو نیستی بهت زنگ زدن ولی جواب نمیدادی الانم نمیدونم چیکار میکنن
+اها...مرسی و ببخشید
: برو پیششون
+چشم
از پله ها رفتم بالا و رفتم سمت اتاقشون لای در باز بود درو هول دادم و دیدم یوگیوم رو تخته
✓کا....
+یوگ، چیشده؟ چـ...چرا گریه میکنی؟!
+جیمیییییین هق هق *گریه* *پرید و رفت محکم بغلش کرد*
✓کدوم گوری بودییی هق
+واسه من گریه میکنی؟
✓معلومهههه هق....ببخشید بابت حرفاااام هق من....هق.. متاسففففم هق هق
-نه یوگ، تو درست میگی...من باید شجاع تر بشم
✓هق.. هق
+ببخشید
همینجوری داشتم سرشو ناز میکردم که یهو یه پس گردنی خوردم
+اییییی
&مررررررگ، معلومه کدوم گوری بودییی؟
+تو... توضیح میدم
&جیمین به نفعته وایسی
از یوگ جدا شدم و تا میتونستم از دست کای فرار کردم. من اینو بزارم پا عصبانیتش یا پا نگرانی و مهربونیش اخه؟!
این دوتا خر.......عاشقشونم ینی.
بعد تموم اینا اروم شدن و براشون توضیح دادم و...
-ولی الان چیزی نمیخوام
+خب باشه ولی بعدا نکوبی تو سرما
-باشه برووووو
+یه چیز دیگه
-چته باززززز؟
+ماشین من کو؟
-...... سوال جالبی بود... جلو بار
+گذاشتی همونجا بمونهههه؟
-ببخشید که نمبتونستم دوتا ماشین رو برونم
+پس ماشینتو بر میدارم میرم
-نههههه، تو غلط میکنی
+خب چیکار کنم؟!!!
-ااااه، فقط دردسر داریییی، وایسا خودم میبرمت
+باشه ولی سوییشرتم رو بده رو تخته
-بگیررر
+تنکسسس
جیمین از اتاق رفت و منم اماده شدم و رفتم بیرون و با جیمین رفتیم تو پارگینک و سوار ماشین شدیم و
+گفتی چی میخواستی؟
-هیچی
+چقدر سرد و بی روحی
-چیه؟ توقع داری قربون صدقت برم؟
+نه ولی اینجوریم خیلی....بده
-چقدر حرف میزنی
تا یه ربعی حرفی بینشون رد و بدل شد که
-راستی راجب اون حرفم....بهش فکر کردی؟
+خب یه چیز میگم بهت بر نخوره ولی... نمیتونم، انقدر راحت بهت اعتماد کنم
-منم توقع ندارن یهو انقدر راحت بهم اعتماد کنی ولی من واقـ...
+میترسم....
-میترسی؟ تو خودت تمام عمرت جنگیدی، از چی میترسی؟
+فوضولیش به تو نیومده، فعلا اینو گفتم تا بیشتر بهم زمان بدی
_*تو ذهنش* چیشد یهو؟ حرف بدی زدم؟ چرا سرد شد یهو؟
-باشه، زمان داری منم هولت نمیکنم
+ممنون
پنج دقیقه بعد رسیدیم جلو بار و جیمین بدون حرفی پیاده شد و رفت سمت ماشینش و چکش کرد. منم داشتم از تو اینه نگاش میکردم، اخه ترست چی بود بچه؟ میخواستم بهش بگم که خودم ترسات رو از بین میبرم اما... غرورم نزاشت بیخیال شدم و بعدشم راه افتادم رفتم
ویو جیمین
رسیدم خونه و درو باز کردم و رفتم داخل.
هیچکس نبود. یهو اجوما اومد و با یه جارو زد تو سرم
+ایییییی
(اجوما:)
: معلوم هست از دیشب کجایی؟
+دردم گرفت اجوماااا *باحالت مظلوم*
: ببخشید ولی از دیشب همه رو نگران خودت کردی فسقلی
+ببخشید، راستی بچه ها کجان؟
: تو اتاقشونن، صبح که دیدن تو نیستی بهت زنگ زدن ولی جواب نمیدادی الانم نمیدونم چیکار میکنن
+اها...مرسی و ببخشید
: برو پیششون
+چشم
از پله ها رفتم بالا و رفتم سمت اتاقشون لای در باز بود درو هول دادم و دیدم یوگیوم رو تخته
✓کا....
+یوگ، چیشده؟ چـ...چرا گریه میکنی؟!
+جیمیییییین هق هق *گریه* *پرید و رفت محکم بغلش کرد*
✓کدوم گوری بودییی هق
+واسه من گریه میکنی؟
✓معلومهههه هق....ببخشید بابت حرفاااام هق من....هق.. متاسففففم هق هق
-نه یوگ، تو درست میگی...من باید شجاع تر بشم
✓هق.. هق
+ببخشید
همینجوری داشتم سرشو ناز میکردم که یهو یه پس گردنی خوردم
+اییییی
&مررررررگ، معلومه کدوم گوری بودییی؟
+تو... توضیح میدم
&جیمین به نفعته وایسی
از یوگ جدا شدم و تا میتونستم از دست کای فرار کردم. من اینو بزارم پا عصبانیتش یا پا نگرانی و مهربونیش اخه؟!
این دوتا خر.......عاشقشونم ینی.
بعد تموم اینا اروم شدن و براشون توضیح دادم و...
۵.۰k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.