خب یه درخواستی داشتم که از باکوگو یه سناریو بلند بنویسم ب
خب یه درخواستی داشتم که از باکوگو یه سناریو بلند بنویسم به نام خدا😀 من قبلا کتاب کودک نوشتم که تا پای چاپم رفت ولی تصویر گر پیدا نشد ولی واسه دوسال پیش بود ببخشید اگه خیلی خوب نخواهد شد
ا/ت به دانش امور یو ای هستش تو کلاس ۱ A و دوست دوران بچگی باکوگو و اخلاقشم باهوشه ولی دوست داره مردم و اذیت کنه و کمی عصبیه و کلا به گرفتن یقیه ی مردم علاقه منده😀 یعنی کلا دعواهاش با یقه ی مردم و گرفتن شروع میشه 😀
از حمله ی ویلنا به اردو تمرینی مدتی گذشته و ا/ت در حال چیدن وسایل اتاقش تو خوابگاه یو ایه
ا/ت: لا لا لای لای لا لا لا
که یهو در با لگد باز شد کمی جا خوردی ولی تونستی مخفیش کنی به در نگاه کردی
ا/ت : باکوگو؟؟ اره باید حدس میزدم که تنها خری که اینجور بدون در زدن کلشو مثل اسب میندازه میاد تو خود خرتی😐 چی میخوای ؟؟؟
باکوگو : شینههههههههههه جرأت داری دیگه منو اینجور صدا کن تا جرت بدم😡😡😡😡😡اون نفله ها گفتن سر رام بیام بگم بیا پایین میخوان شام بخورن😡😡😡😡😡😡 کره خرم خودتی و عمت😡😡😡😡
ا/ت : چه زیبا 😐 بعد تو هم باید در رو مثل گاو باز کنی ؟؟ 😐 باشه برو الان میام😑
باکوگو: به تو چه؟؟ دلم میخواد😡 نیای بهتره 😡😡( و میره)
ا/ت بعد از چند دقیقه میره پاینن و رو صندلی پشت میز با بچه های کلاس میشینه
همه داشتن غذا میخوردن که تو و باکوگو همزمان چششتون به اخرین بسته ی سس تند افتاد 😒😏
به هم زل زدین .......سنگ..کاغذ .قیچی ( نمد😐)
باکوگو برد و سس رو برداشت و نصفشو خالی کرد و بعد دادش به تو
باکوگو:بگیر نفله
ا/ت عه کی تا حالا انقدر مهربون شدی؟؟😀🤨
باکوگو با داد: اگه نمیخوای خودم برش میدارم😡😡😡😡
ا/ت : جرأت داری نده 😀 😡 و سسو میگیری و اروم میگی
خب خوشحالم برگشتی ... اگه ویلن میشدی جرت میدادم🙃
باکوگو: ها مثل ادم بگو بفهمم چی میگی
ا/ت اروم میگه : هیچی فقط این دورترین تصوریه که ازت دارم🙃
باکوگو: میگم مثل ادم حرف بزن بفهمم چی میگی😡😡😡😡
به پارت دیگه هم داره ببخشید بد شد😔
ا/ت به دانش امور یو ای هستش تو کلاس ۱ A و دوست دوران بچگی باکوگو و اخلاقشم باهوشه ولی دوست داره مردم و اذیت کنه و کمی عصبیه و کلا به گرفتن یقیه ی مردم علاقه منده😀 یعنی کلا دعواهاش با یقه ی مردم و گرفتن شروع میشه 😀
از حمله ی ویلنا به اردو تمرینی مدتی گذشته و ا/ت در حال چیدن وسایل اتاقش تو خوابگاه یو ایه
ا/ت: لا لا لای لای لا لا لا
که یهو در با لگد باز شد کمی جا خوردی ولی تونستی مخفیش کنی به در نگاه کردی
ا/ت : باکوگو؟؟ اره باید حدس میزدم که تنها خری که اینجور بدون در زدن کلشو مثل اسب میندازه میاد تو خود خرتی😐 چی میخوای ؟؟؟
باکوگو : شینههههههههههه جرأت داری دیگه منو اینجور صدا کن تا جرت بدم😡😡😡😡😡اون نفله ها گفتن سر رام بیام بگم بیا پایین میخوان شام بخورن😡😡😡😡😡😡 کره خرم خودتی و عمت😡😡😡😡
ا/ت : چه زیبا 😐 بعد تو هم باید در رو مثل گاو باز کنی ؟؟ 😐 باشه برو الان میام😑
باکوگو: به تو چه؟؟ دلم میخواد😡 نیای بهتره 😡😡( و میره)
ا/ت بعد از چند دقیقه میره پاینن و رو صندلی پشت میز با بچه های کلاس میشینه
همه داشتن غذا میخوردن که تو و باکوگو همزمان چششتون به اخرین بسته ی سس تند افتاد 😒😏
به هم زل زدین .......سنگ..کاغذ .قیچی ( نمد😐)
باکوگو برد و سس رو برداشت و نصفشو خالی کرد و بعد دادش به تو
باکوگو:بگیر نفله
ا/ت عه کی تا حالا انقدر مهربون شدی؟؟😀🤨
باکوگو با داد: اگه نمیخوای خودم برش میدارم😡😡😡😡
ا/ت : جرأت داری نده 😀 😡 و سسو میگیری و اروم میگی
خب خوشحالم برگشتی ... اگه ویلن میشدی جرت میدادم🙃
باکوگو: ها مثل ادم بگو بفهمم چی میگی
ا/ت اروم میگه : هیچی فقط این دورترین تصوریه که ازت دارم🙃
باکوگو: میگم مثل ادم حرف بزن بفهمم چی میگی😡😡😡😡
به پارت دیگه هم داره ببخشید بد شد😔
۵.۵k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.