رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره...


لی:پسرا ات بهوش اومد (بلند)
پسرا با سرعت جت اومدن سمتمون و داشتن منو چک میکردن
جین:چش شده بود ؟
لی:ات‌ دچار اختلال روانی شده
جیمین:این چه ربطی به سیاه شدن چشمش داره؟
ات: ریدی (آروم)
لی: دلیل اون رو هنوز نمی‌دونم
جونگ کوک:راستی چرا خونش سیاه بود؟
لی: گفتم که نمی‌دونم هر وقت فهمیدم بهتون میگم
حواسم به صحبت های اونا بود که تهیونگ بغلم کرد
تهیونگ: لطفاً مراقب خودت باش نمی‌خوام هیچ وقت آسیب ببینی
بعد از تهیونگ همه ی پسرا باهم اومدن بغلم کردن که بین این هفتا نره غول داشتم خفه میشدم
ات: میشه ولم کنین دارم خفه میشم
تهیونگ:ولش کنین دیگه له شد
شب
توی بالکن نشسته بودم و به قطره های بارون که از آسمون به پایین میومد نگاه میکردم که دره تراس باز شد و تهیونگ با یه پتو اومد داخل
تهیونگ:اینو بنداز رو خودت سرما نخوری
ات:مرسی
پتو رو از دستش گرفتم و انداختم رو خودم تهیونگ هم اومد و بغلم نشست
تهیونگ:می‌خوام یه چیزی بهت بگم که خیلی برام مهمه
ات:چی؟
تهیونگ:ات من ...
ات:تو چی؟
تهیونگ:عاشق شدم
ات: واقعا ؟‌
تهیونگ:آره
ات:حالا این دختر خوشبخت کیه؟
تهیونگ:تویی
ات:م..من؟
تهیونگ:ات من عاشق تو شدم
دیدگاه ها (۳۸)

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره...تهیونگ:ات من عاشق ...

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره...از زبون تهیونگ اوم...

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره...بعد از تموم شدن حر...

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره...بابا:ات بکششون اون...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

جیمین فیک زندگی پارت ۵۷#

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۲۴چند ساعت بعددیگه شب شده بودخدمتکا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط