رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره...


بابا:ات بکششون اونا ارزش ندارن خودت رو اذیت نکن
ات:نمیتونم
میدونستم اگه یکم دیگه میموندم صد در صد گازشون می‌گرفتم پس نگاه به پایین کردم روی پل بودم که زیر پام پر آب بود به هیچی فکر نکردم و خودمو انداختم پایین

با سنگینی دستم و خوردن نور زیادی به چشمام بیدار شدم که دیدم همه ی‌ پسرا بالا سرمن و دکتر هم داره با چراغ قوه ای که داره توی چشمام نور میندازه
دکتر:حالتون خوبه؟
ات:من کجام؟
شوگا:دختر تو دیوونه شدی ؟ این چه کاری بود کردی ؟
با به یاد آوردن کارایی که کردم و انداختن خودم از روی پل همه چیز کامل یادم اومد اما تصمیم گرفتم بگم چیزی یادم نیست تا نخوان هی ازم سوال بپرسن
ات:من ؟مطمعنی؟
شوگا:معلومه که مطمعنم خودتو از رو پل انداختی پایین
نامجون: واقعاً یادت نمیاد؟
ات:نه
جونگ‌کوک:فراموشی گرفته؟ این چندتاست؟☝️
ات:این رو یکم دیگه ببر پایین بکن تو کونت من اگه فراموشی گرفته بودم که شماها رو نمی‌شناختم
جونگ کوک: بی ادب برا خودت گفتم
دکتر: آستین تو بده بالا می‌خوام برات سرم بزنم
ات:نه نمی‌خواد
دکتر: می‌ترسی ؟
ات:نه نمی‌ترسم
تهیونگ:بزار بزنه دیگه
ات:میگم نمی‌خوام(داد)
همه:....
ات:ب..بخشید
دکتر:باشه اگه می‌دونی سرم لازم نداری میتونی بری
دکتر از اتاق رفت بیرون که همه نگاهشون رو دادن به من
جین:این چه رفتاری یه ؟‌ چرا داد میزنی؟
ات:گفتم ببخشید که دست خودم نبود
تهیونگ:من میرم ماشینو بیارم جلو در بیمارستان شما هم بیاین پایین
ات:تهیونگ تهیونگ(بلند)
جیهوپ:رفتیم تو ماشین ازش عذر خواهی کن
ات:باش
با کمک پسرا رفتیم پایین و سوار ماشین شدیم من نشستم جلو پیش تهیونگ و بقیه همه اون پشت
(تو ماشینشون میشه هشت نفره نشست اسم ماشینو یادم نیست اما اگه برنامه ی‌ جیمز با بی تی اس رو دیده باشین میفهمین منظورم کدوما هست)
رفتم تو گوشیم که دیدم جیهوپ پیامم داده
از تهیونگ عذر خواهی کن دیگه
ات:تهیونا......قهری؟ ....ببخشید که سرت داد زدم ... نمی‌دونم چم شده حرفام دست خودم نیست ...اوپا ببخشید دیگه
تهیونگ:باشه بخشیدم
ات: مرسی که افتخار صحبت با من رو دادید
تهیونگ:خواهش میکنم عزیزم
ات:پررو
تهیونگ:(خنده)
دیدگاه ها (۲۰)

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره...بعد از تموم شدن حر...

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره...لی:پسرا ات بهوش او...

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره ....جونگ کوک:میگم خ...

رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره .....تخیلی داستان ا...

ببخشید مامان هرین حالش مثل قبل نیست و دیگه نمی تونه فعالیت ک...

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

سلاممم🎀🎀🎀ویو ات: منتظر بودم که تهیونگ غذا رو بیارهتق تق تق ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط