( ویو لونا)
پارت پنج
اسم : چرا من
بعد حرفی که زد رفت دنیا رو سرم خراب شد دیگه هیچکس نداشتم تنها بودم گیر افتاده زندگی دیگه برام معنایی نداره اینا حق من بود واقعا ؟ چرا واقعا با صدای بلند گریه می کردم دنیا برام از بین رفته بود دیگه توان ندارم من فقط مادرم داشتم همون هم رفت تقصیر منه همه اش تقصیر منه اوننن بخاطر من مُرد کاش من مُرده بودم دیگه نمی تونستم بغضم قورت بدم
لونا : مادررررررر ......هق ....هق چرا رفتی این حق من بود....هق ( گریه داد)
راوی : لونا با صدای بلند گریه می کرد مادرش صدا می کرد گریه اش که کم نمی شد بیشتر هم می شد دادش بیشتر می شد و مادرش صدا می زد دخترک به شدت به مادرش وابسته بود مادرش سنگ صبورش بود وقتی حالش خوب بود بد بود فقط مادرش داشت دخترک دیگه اون نداشت دخترک پاهای مادرش نداشت که سرش روش بزار گریه کنه آغوش گرم مادرش نداشت تنها امید زندگیش از دست داده بود
( ویو جئون ) صدای گریه دختر تمام عمارت پخش می شد ولی یهو دیگه صدای گریش نیومد
جئون : کاتیاااااا
کاتیا: بله ارباب
جئون : برو به دختره سر بزن
کاتیا: چشم
کاتیا به سمت اتاق رفت و درو باز کرد و وقتی اون وضعیت دید جیغ محکمی کشید و عقب عقب رفت جیغ می کشید که با صدای جیغ کاتیا جئون اومد و دختر رو دید که غرق خون بود جئون سریع لونا برآید بغل کرد گذاشت داخل ماشین به سمت بیمارستان حرکت کرد اما دیگر فایده ای داشت یعنی ممکنه .........
دختر کوچولو پر بکشه
های اینم پارت پنج امیدوارم راضی باشید راستی پارت ۶ خیلی خوبه پس حمایت کنید زود گذاشته بشه خودم می خوام آبلود کنم ولی امتحان دارم و دارم یک چند پارتی می نویسم امیدوارم حمایت کنید
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.