دیدی چیشد

دیدی چیشد :)؟
دیروز انقدر حالم بد بود که تولدت یادم رفت!
من که همیشه رفیقِ بدی بودم تو قصه ی رفاقتمون ؛ این بارم مث همیشه...
داشتم کتابخونه م و مرتب میکردم برای دوشنبه که چشمم خورد به قابِ لبخندت و چشات ؛ بعدم یادم افتاد خیلی وقته یادم رفته تورو
ولی خودمونیم...
هیشگی اندازه ی خودت تو رفاقت مرد نیست
هرچی بشه ؛ هرچی بخوام میام پیش تو و توام میرسونیش به همونی که باید!
هیچ وقتم از دستِ این دخترِ سر به هوا و کثیف خسته نمیشی!...
خلاصه که
تولدت مبارک رفیق ترینِ آسمونیِ من :)🤍🌙

تیرماه 1401🙃
دیدگاه ها (۱۲)

کاش امروز ذوق این و داشتم که ادیت بزنم و پست بزارم واسه خودم...

بیا ساختار شِکنی کنیم!...میخوام این بار و با تو حرف بزنم ؛ م...

انگشتام ماهرانه مینوازن ؛ تمام اینا بعدِ اون اتفاقای لنتی پی...

این کیانایِ خیلی مغرور دیگه کم آورده :)!...حواسم و پرتِ کارا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط