انگشتام ماهرانه مینوازن ؛ تمام اینا بعدِ اون اتفاقای لنتی
انگشتام ماهرانه مینوازن ؛ تمام اینا بعدِ اون اتفاقای لنتی پیش اومد...
+تو!... اینجا چیکار میکنی؟
_معلوم نیست؟ ؛ دارم آهنگ مورد علاقه ت و با آواز میخونم
+مگه تو گیتار زدن بلد بودی؟
_یاد گرفتم... ؛ یادته قرار بود واسم گیتار بزنی و منم کیف کنم؟ ؛ این یکی قولتم رفت پیش بقیه ی قرارایی که گذاشتیم اما من تو نبودنت نوازنده ی ماهری شدم ؛ دائم اهنگای مورد علاقه ت و با گیتارم میخونم و تو ذهنم مرورت میکنم
میدونم دوس نداری اینجا باشم ؛ دلت نمیخاد دوستات من و ببینن...
اما نترس ؛ اونا قرار نیست من و ببینن ؛ اینجا فقد من و توییم ؛ خودمون دوتا ؛ تو وسطِ خواب منی و منم وسطِ خواب غرقِ خیالِ بودنِ تو ؛ دستت و بده باهم بریم لب پنجره ؛ یادته بهت گفتم پنجره ی طبقه چهارم خیلی بلنده و ازم خواستی پنجره رو ببندم تا فکرای خطرناک از اون به بعد نیاد تو سرم؟ ؛ از اون شب به بعد از همین پنجره همش زل میزنم به ماه ؛ توام به قول وانتونز : شبا ترسیدی زل بزن از پنجره ت به ماه... ؛ هرچند میدونم تو اینجوری یاد من نمیوفتی اما من هروقت چشمام به آسمون گره بخوره انگار زل زدم تو چشمای تو ؛ عاخه چشات کهکشانی دارن واسه خودشون...
میگم راستی چن روز دیگه میتونستیم یکساله شدنِ باهم بودنمون و جشن بگیریما ؛ ولی خب تو نیستی...
اما...
اما بازم اشکالی نداره ؛ من خودم تنهایی جشن میگیرم سالگردمون و...
درسته نیستی اما من که همیشه تو خیالم دارمت :)!...
_میگن وقتی آدم خوابِ کسی و میبینه دلیلش اینه که مغز میخواد با صحنه سازی فشار دلتنگی و کم کنه
برای همین :
اگه حال داشتی بعضی وقتا سر بزن به خوابم
البته اگه من بخوابم...
#کاف_علیزاده
یکی از هزارشبِ دلتنگی🖤🌙
+تو!... اینجا چیکار میکنی؟
_معلوم نیست؟ ؛ دارم آهنگ مورد علاقه ت و با آواز میخونم
+مگه تو گیتار زدن بلد بودی؟
_یاد گرفتم... ؛ یادته قرار بود واسم گیتار بزنی و منم کیف کنم؟ ؛ این یکی قولتم رفت پیش بقیه ی قرارایی که گذاشتیم اما من تو نبودنت نوازنده ی ماهری شدم ؛ دائم اهنگای مورد علاقه ت و با گیتارم میخونم و تو ذهنم مرورت میکنم
میدونم دوس نداری اینجا باشم ؛ دلت نمیخاد دوستات من و ببینن...
اما نترس ؛ اونا قرار نیست من و ببینن ؛ اینجا فقد من و توییم ؛ خودمون دوتا ؛ تو وسطِ خواب منی و منم وسطِ خواب غرقِ خیالِ بودنِ تو ؛ دستت و بده باهم بریم لب پنجره ؛ یادته بهت گفتم پنجره ی طبقه چهارم خیلی بلنده و ازم خواستی پنجره رو ببندم تا فکرای خطرناک از اون به بعد نیاد تو سرم؟ ؛ از اون شب به بعد از همین پنجره همش زل میزنم به ماه ؛ توام به قول وانتونز : شبا ترسیدی زل بزن از پنجره ت به ماه... ؛ هرچند میدونم تو اینجوری یاد من نمیوفتی اما من هروقت چشمام به آسمون گره بخوره انگار زل زدم تو چشمای تو ؛ عاخه چشات کهکشانی دارن واسه خودشون...
میگم راستی چن روز دیگه میتونستیم یکساله شدنِ باهم بودنمون و جشن بگیریما ؛ ولی خب تو نیستی...
اما...
اما بازم اشکالی نداره ؛ من خودم تنهایی جشن میگیرم سالگردمون و...
درسته نیستی اما من که همیشه تو خیالم دارمت :)!...
_میگن وقتی آدم خوابِ کسی و میبینه دلیلش اینه که مغز میخواد با صحنه سازی فشار دلتنگی و کم کنه
برای همین :
اگه حال داشتی بعضی وقتا سر بزن به خوابم
البته اگه من بخوابم...
#کاف_علیزاده
یکی از هزارشبِ دلتنگی🖤🌙
۹۴.۱k
۲۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.