ویو ا.ت:رفتم هتل وسایلامو جمع کردم و رفتم خونه کلید انداخ
ویو ا.ت:رفتم هتل وسایلامو جمع کردم و رفتم خونه کلید انداختم و وارد خونه شدم رفتم بالا تو اتاق مهمان چون نمیخواستم تو اتاق اون بخوابم ....... داشتم لباسامو آویزون میکردم که جونگ کوک اومد
کوک:سلام
ا.ت:سلام«سرد»
کوک:شین هه زنگ زد
ا.ت:خب
کوک:گفت میخواد تصویری صحبت کنه
ا.ت:خب
کوک:میشه جلوی اون اینطوری نکنی
ا.ت:من چجوری میکنم
کوک:هیچی کارت تموم شد بیا پایین تصویری زنگ بزنم
ا.ت:اوهوم باشه
جونگ کوک رفت لباسمو عوض کردم و رفتم پایین
کوک:زنگ بزنم؟
ا.ت:آره زنگ. بزن
رفتم رو مبل پیش جونگ کوک نشستم
.
.
.
.
با شین هه خدافظی کردیم میخواستم بلند شم که جونگ کوک گفت
کوک:بیا فیلم ببینیم
ا.ت:باشه
کوک:فیلم و من انتخاب میکنم
ا.ت:باشه ولی ترسناک نباشه
کوک:اوکی
.
.
.وسطای فیلم بود نفسم بالا نیومد کوک خدا بگم چی کارت کنه «خفه شو » فیلم مثبت ۱۸زد تا من ح.ش.ر.ی. بشم
ویو کوک:از قصد این فیلم و انتخاب کردم وسطای فیلم دیدم حالش بدشده
کوک:ا.ت خوبی
ا.ت:کوک برو برام آب بیار
کوک:باشه
بلند شدم رفتم آشپز خونه داخل لیوان آب ریختم و قرص ت.ح.ر.ی.ک کنند هم پودر کردم و ریختم با قاشق هم زدم و ب ا.ت دادم
کوک:ا.ت حالت خوبه
ا.ت:پنجره هارو باز کن
کوک:ا.ت وسط زمستون چرا پنجره ها رو باز کنم ؟
ا.ت:گفتم باز کن «داد»
کوک:باشه
کوک:ا.ت مجبوریم
ا.ت:نه خیر ما داریم طلاق میگیرم
کوک:ا.ت فعلا که طلاق نگرفتیم
ا.ت:ایشششش
کوک:هه«پوزخند»
«و ذهن منحرفتان»
ویو ا.ت:صبح با سرد درد شدید بیدار شدم و کوک رو ندیدم حتما رفته شرکت امروز باید بریم دادگاه آماده شدم ساعت یکم نیم بود ساعت دو باید اونجا باشم سوار ماشین شدم و رفتم دادگستری
ساعت یه ربع ب دو بود ولی کوک نیومده بود زنگ زدم بهش
مکالمه :«
کوک:الو سلام
ا.ت:کجایی «عصبی »
کوک:شرکت
ا.ت:یادت رفته امروز دادگاه داریم «دو جمله آخر دو با داد گفت»
کوک:نه یادم نرفت العان میام
پایان مکالمه»
«هوفف حوصله ندارم با جزئیات بنویسم کوک اومد و وارد اتاق دادگاه شدن »
قاضی:خب آقای جئون مطلبی هست که بخواهید بگید؟
کوک:بله میخوام مطلبی رو ب شما بگم
قاضی:خب بفرمایید
کوک:من طلاق نمیخوام چون ما دیشب رابطه داشتیم چرا باید طلاق بگیریم
قاضی:خانم ا.ت درست میگن ایشون؟
ا.ت:نه یعنی خب ......آره یجورایی
قاضی:حکم اجرا شد درخواست طلاق شما لغو میشد
ا.ت:کوککککککککک«داد»
کوک:چیه راس گفتم دیگه
ا.ت:...........
دیدی نوشتم من قول میدم عمل میکنم😌😉
کوک:سلام
ا.ت:سلام«سرد»
کوک:شین هه زنگ زد
ا.ت:خب
کوک:گفت میخواد تصویری صحبت کنه
ا.ت:خب
کوک:میشه جلوی اون اینطوری نکنی
ا.ت:من چجوری میکنم
کوک:هیچی کارت تموم شد بیا پایین تصویری زنگ بزنم
ا.ت:اوهوم باشه
جونگ کوک رفت لباسمو عوض کردم و رفتم پایین
کوک:زنگ بزنم؟
ا.ت:آره زنگ. بزن
رفتم رو مبل پیش جونگ کوک نشستم
.
.
.
.
با شین هه خدافظی کردیم میخواستم بلند شم که جونگ کوک گفت
کوک:بیا فیلم ببینیم
ا.ت:باشه
کوک:فیلم و من انتخاب میکنم
ا.ت:باشه ولی ترسناک نباشه
کوک:اوکی
.
.
.وسطای فیلم بود نفسم بالا نیومد کوک خدا بگم چی کارت کنه «خفه شو » فیلم مثبت ۱۸زد تا من ح.ش.ر.ی. بشم
ویو کوک:از قصد این فیلم و انتخاب کردم وسطای فیلم دیدم حالش بدشده
کوک:ا.ت خوبی
ا.ت:کوک برو برام آب بیار
کوک:باشه
بلند شدم رفتم آشپز خونه داخل لیوان آب ریختم و قرص ت.ح.ر.ی.ک کنند هم پودر کردم و ریختم با قاشق هم زدم و ب ا.ت دادم
کوک:ا.ت حالت خوبه
ا.ت:پنجره هارو باز کن
کوک:ا.ت وسط زمستون چرا پنجره ها رو باز کنم ؟
ا.ت:گفتم باز کن «داد»
کوک:باشه
کوک:ا.ت مجبوریم
ا.ت:نه خیر ما داریم طلاق میگیرم
کوک:ا.ت فعلا که طلاق نگرفتیم
ا.ت:ایشششش
کوک:هه«پوزخند»
«و ذهن منحرفتان»
ویو ا.ت:صبح با سرد درد شدید بیدار شدم و کوک رو ندیدم حتما رفته شرکت امروز باید بریم دادگاه آماده شدم ساعت یکم نیم بود ساعت دو باید اونجا باشم سوار ماشین شدم و رفتم دادگستری
ساعت یه ربع ب دو بود ولی کوک نیومده بود زنگ زدم بهش
مکالمه :«
کوک:الو سلام
ا.ت:کجایی «عصبی »
کوک:شرکت
ا.ت:یادت رفته امروز دادگاه داریم «دو جمله آخر دو با داد گفت»
کوک:نه یادم نرفت العان میام
پایان مکالمه»
«هوفف حوصله ندارم با جزئیات بنویسم کوک اومد و وارد اتاق دادگاه شدن »
قاضی:خب آقای جئون مطلبی هست که بخواهید بگید؟
کوک:بله میخوام مطلبی رو ب شما بگم
قاضی:خب بفرمایید
کوک:من طلاق نمیخوام چون ما دیشب رابطه داشتیم چرا باید طلاق بگیریم
قاضی:خانم ا.ت درست میگن ایشون؟
ا.ت:نه یعنی خب ......آره یجورایی
قاضی:حکم اجرا شد درخواست طلاق شما لغو میشد
ا.ت:کوککککککککک«داد»
کوک:چیه راس گفتم دیگه
ا.ت:...........
دیدی نوشتم من قول میدم عمل میکنم😌😉
۱۰.۴k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.