time eout
Part:10
جیمین:صب کن...تهیونگ کوک کجان؟. با سوال که جیمین پرسید کل افراد خونه متوجه نبودن تهیونگ و کوک توی جمعشون شدن. ویکی:شاید دارن... . هیون:ویکی خفه شو بچه اینجاست. سوبین:چه بچه ایی..خوبه همون همسنیم. هان:راستش بچه جمع فلیکسه. فلیکس:ایش ک ونی خوبه فقط یه روز ازم بزرگتری شیبال. هیون:راست میگه بچه چرا فحش میدی برای تو هنوز زوده نکنن. فلیکس:ایششش. ویکی:بچه چیه نگا بچه مارو هم درست میده. فلیکس:باعث افتخاره. ویکی لبخندی زد . که جونگ کوکی و تهیونگ اومدن. یونگی:خب شما دوتا کجا بودین. یونجون:مشکوک میزنین. کوک:عهه چیه میخواستم برم دستشویی ته بهم دستشویی رو نشون داد. ویکی:آها بعد چرا بهت نشون داد خودش بر نگشت ماهم خررر گوشامون دراززز. هان:حالا راستشو بگو کوک کجا بودی. لبخند شیطانی زد. کوک:مرگ سگ شغال. همه شون شروع کردن به خندیدن برای چند لحظه هر فرد از اونها درد ها و مشکلاتی رو که داشتن فراموش کردن...چند ساعتی بود که داشتن باهم حرف میزدن و میخندیدن. هیون:خب حالا کی میخوای به هانسو بگی که برگشتی و زنده ای تا مارو نکشته. ویکی:خب فعلا خستم میرم هتل یکم استراحت کنم. ته:باشه ولی هر چه سریع تر باهاش حرف بزن. ویکی:اوکی. هیون:میگم خب شب پیش ما بمون شیش اتاق بیشتر نداریم ولی میتونی ما پسرا دو نفری بخوابیم تختا دونفرست توهم تو اون یکی اتاق. ویکی:نه مزاحم نمیشم. هیون:در هر صورت باید یه تاق دو نفره باشه حالا یه اتاق یه نفره میشه چه فرقی داره. ویکی:نمیدونم خب مزاحم نباشم. یونجون:مزاحم چیه تو مراحمی. بعد از کلی تلاش و التماس ویکی تصمیم گرفت بمونه. هان رفت سمت فلیکس و دستش انداخت دور گردنش:پس من با قل خودم میخوابم. لینو و هیون وحشتناک به هان نگاه کردن که هان تصمیم گرفت با لیکس نخوابه و اتاق ها به این صورته:شیپا باهمن دیگه.
با حرفایی که تو کامنتا بهم گفتین بهم کلی انرژی دادین منم براتون پارت نوشتم و فورا گذاشتممم
جیمین:صب کن...تهیونگ کوک کجان؟. با سوال که جیمین پرسید کل افراد خونه متوجه نبودن تهیونگ و کوک توی جمعشون شدن. ویکی:شاید دارن... . هیون:ویکی خفه شو بچه اینجاست. سوبین:چه بچه ایی..خوبه همون همسنیم. هان:راستش بچه جمع فلیکسه. فلیکس:ایش ک ونی خوبه فقط یه روز ازم بزرگتری شیبال. هیون:راست میگه بچه چرا فحش میدی برای تو هنوز زوده نکنن. فلیکس:ایششش. ویکی:بچه چیه نگا بچه مارو هم درست میده. فلیکس:باعث افتخاره. ویکی لبخندی زد . که جونگ کوکی و تهیونگ اومدن. یونگی:خب شما دوتا کجا بودین. یونجون:مشکوک میزنین. کوک:عهه چیه میخواستم برم دستشویی ته بهم دستشویی رو نشون داد. ویکی:آها بعد چرا بهت نشون داد خودش بر نگشت ماهم خررر گوشامون دراززز. هان:حالا راستشو بگو کوک کجا بودی. لبخند شیطانی زد. کوک:مرگ سگ شغال. همه شون شروع کردن به خندیدن برای چند لحظه هر فرد از اونها درد ها و مشکلاتی رو که داشتن فراموش کردن...چند ساعتی بود که داشتن باهم حرف میزدن و میخندیدن. هیون:خب حالا کی میخوای به هانسو بگی که برگشتی و زنده ای تا مارو نکشته. ویکی:خب فعلا خستم میرم هتل یکم استراحت کنم. ته:باشه ولی هر چه سریع تر باهاش حرف بزن. ویکی:اوکی. هیون:میگم خب شب پیش ما بمون شیش اتاق بیشتر نداریم ولی میتونی ما پسرا دو نفری بخوابیم تختا دونفرست توهم تو اون یکی اتاق. ویکی:نه مزاحم نمیشم. هیون:در هر صورت باید یه تاق دو نفره باشه حالا یه اتاق یه نفره میشه چه فرقی داره. ویکی:نمیدونم خب مزاحم نباشم. یونجون:مزاحم چیه تو مراحمی. بعد از کلی تلاش و التماس ویکی تصمیم گرفت بمونه. هان رفت سمت فلیکس و دستش انداخت دور گردنش:پس من با قل خودم میخوابم. لینو و هیون وحشتناک به هان نگاه کردن که هان تصمیم گرفت با لیکس نخوابه و اتاق ها به این صورته:شیپا باهمن دیگه.
با حرفایی که تو کامنتا بهم گفتین بهم کلی انرژی دادین منم براتون پارت نوشتم و فورا گذاشتممم
- ۶.۱k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط