تنفری که تبدیل به عشق شد
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۴۳
م ا/ت : تو ...توو
ویو هوسوک : نفس داغشو حس میکردم
یا خدا
عصبیش کردم. حرصش گرفته.ناراحته ...
ای خدا خودت به دادم برس
......
این چرا دستشو میبره سمت دمپاییش
میخاد بزنتم؟
*یهو دمپاییشو در میاره و میوفته دنبال هوسوک
م ا/ت : بیا اینجا ببینم
هوسوک : بیام منو میکشی که
م ا/ت : وایسا بهت میگم ...
انقدر ندو
هوسوک : به خدا مجبور بودم
م ا/ت : مجبوری بودی،
دیگه چرا یه خبری چیزی ندادی
هوسوک : یهویی شد
م ا/ت : نه خب تو صبر کن بیا اینجا کارت ندارم
*همینجوری دارن میدوعن دوتاشون وسط خونه که ا/ت میاد
ا/ت : ماماننننن
داری چیکار میکنی
هوسوک : ا/ت به دادم برس الان منو سقط میکنه
م ا/ت : اوفف ........خسته شدم
*دمپاییشو پاش میکنه
بیا بشینیم ....و مثل دوتا آدم بالغ صحبت کنیم هوسوک شی
هوسوک : .......
چشم
م ا/ت : خب ببینم هنوزم دخترمو دوست داری
هوسوک : ..بله
م ا/ت : چجوری بهت اعتماد کنم
.....
هوسوک : اینکه این همه گشتم دنبالشو دور دخترا نرفتم
م ا/ت : *پوکر فیس نگاش میکنه
الان این شد دلیل
هوسوک : مظلوم نگاش میکنه لدفن قول میدم ا/ت و خوشبخت کنم
یه پلیس هیچ وقت زیر قولش نمیزنه
م ا/ت : ححح پلیسی
هوسوک : بله
م ا/ت : باشه یه فرصت بهت میدم
هوسوک : مممنونننم
م ا/ت : خب دیگه برین سر کارتون من خوراکی میارم براتون
.....
ا/ت : اوفف از دست این مامانم
هوسوک : فقط چون پلیسم بهم یه فرصت داد
ا/ت : نمیدونم اما پلیسا رو دوست داره
.....
خب بچه ها فهمیدین دیگه؟
همه : اوهوم
ا/ت : خب امیدوارم جشنواره به خوبی پیش بره
فقط.....
میونگ : چیه ا/ت
مشکل چیه گلم
ا/ت : میسو
کلن وجود میسو مشکله
میونگ : قبول دارم
م ا/ت : تو ...توو
ویو هوسوک : نفس داغشو حس میکردم
یا خدا
عصبیش کردم. حرصش گرفته.ناراحته ...
ای خدا خودت به دادم برس
......
این چرا دستشو میبره سمت دمپاییش
میخاد بزنتم؟
*یهو دمپاییشو در میاره و میوفته دنبال هوسوک
م ا/ت : بیا اینجا ببینم
هوسوک : بیام منو میکشی که
م ا/ت : وایسا بهت میگم ...
انقدر ندو
هوسوک : به خدا مجبور بودم
م ا/ت : مجبوری بودی،
دیگه چرا یه خبری چیزی ندادی
هوسوک : یهویی شد
م ا/ت : نه خب تو صبر کن بیا اینجا کارت ندارم
*همینجوری دارن میدوعن دوتاشون وسط خونه که ا/ت میاد
ا/ت : ماماننننن
داری چیکار میکنی
هوسوک : ا/ت به دادم برس الان منو سقط میکنه
م ا/ت : اوفف ........خسته شدم
*دمپاییشو پاش میکنه
بیا بشینیم ....و مثل دوتا آدم بالغ صحبت کنیم هوسوک شی
هوسوک : .......
چشم
م ا/ت : خب ببینم هنوزم دخترمو دوست داری
هوسوک : ..بله
م ا/ت : چجوری بهت اعتماد کنم
.....
هوسوک : اینکه این همه گشتم دنبالشو دور دخترا نرفتم
م ا/ت : *پوکر فیس نگاش میکنه
الان این شد دلیل
هوسوک : مظلوم نگاش میکنه لدفن قول میدم ا/ت و خوشبخت کنم
یه پلیس هیچ وقت زیر قولش نمیزنه
م ا/ت : ححح پلیسی
هوسوک : بله
م ا/ت : باشه یه فرصت بهت میدم
هوسوک : مممنونننم
م ا/ت : خب دیگه برین سر کارتون من خوراکی میارم براتون
.....
ا/ت : اوفف از دست این مامانم
هوسوک : فقط چون پلیسم بهم یه فرصت داد
ا/ت : نمیدونم اما پلیسا رو دوست داره
.....
خب بچه ها فهمیدین دیگه؟
همه : اوهوم
ا/ت : خب امیدوارم جشنواره به خوبی پیش بره
فقط.....
میونگ : چیه ا/ت
مشکل چیه گلم
ا/ت : میسو
کلن وجود میسو مشکله
میونگ : قبول دارم
- ۳۳.۷k
- ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط