ویو جیمین
ویو جیمین
رفتم کتابخونه و ات و یونا بودن که سرشون روی میز بودن
و من با اون ها کاری نداشتم و جونگکوک
جونگکوک : میگم دخترا چتون
شوگا: به ما چه
جونگکوک : من رفتم ببینم
جیمین : اخ جونگکوک باز شروع کرد 🤦♂️
شوگا : به ما چه بیا بریم؟ اون بیاد
جیمین : بیا اون اول و آخر کار خودشو میکنه
جیمین: راستی زنگ بعد چی
شوگا : ریاضی
جیمین:خوبه
من و شوگا یک ماژیک و تخته و میز و صندلی آماده کردن و من و شوگا
منتظر جونگکوک بودم
ویو جونگکوک
رفتم پیش ات و یونا
جونگکوک : سلام بر دخترا چطورین
ات: اصلا حوصلتون ندارم تو با اون دوستت
جونگکوک: اخ چرا ما میخواستیم علوم بخونیم ها
ات : ...ن
یونا وسط حرفش قطع کرد و گفت: راست میگی میتونین به ما یاد بدی
جونگکوک : البته چرا که نه
ات صورتشو چرخید به یونا و برگشت و گفت: باشه پس ها هم میایم
جونگکوک : پس بریم؟
رفتیم سمت شوگا و جیمین که اونا نشسته بودن سر میز و تخته ماژیک آماده کردن
ویو شوگا
سرم توی گوشی بود که یهو صورتم بالا بردم و
شوگا: آه جیمین آمد میگم چرا ات و یونا آورد
جیمین صورتشو چرخید و گفت : ای جونگکوک کار خودتو.کردی نه
ویو جیمین
جونگکوک آمد پشیمون و گفت
جونگکوک: داداشی میگم اینا میتونی درس بدی باهامون
جیمین : باشه ولی به یک شرط
ات : اووووف چی شرط
جیمین: امروز باید بای. یک مهمانی داریم و تو با من میای
ات: اصلا من اینو قبول نمیکنم
جیمین : باشه پس پس فردا امتحان علوم داریم
ات : باشه پس قبول میکنم (مجبوری و حرصی)
جیمین: انتخاب درستی بود پس شروع میکنیم
رفتم کتابخونه و ات و یونا بودن که سرشون روی میز بودن
و من با اون ها کاری نداشتم و جونگکوک
جونگکوک : میگم دخترا چتون
شوگا: به ما چه
جونگکوک : من رفتم ببینم
جیمین : اخ جونگکوک باز شروع کرد 🤦♂️
شوگا : به ما چه بیا بریم؟ اون بیاد
جیمین : بیا اون اول و آخر کار خودشو میکنه
جیمین: راستی زنگ بعد چی
شوگا : ریاضی
جیمین:خوبه
من و شوگا یک ماژیک و تخته و میز و صندلی آماده کردن و من و شوگا
منتظر جونگکوک بودم
ویو جونگکوک
رفتم پیش ات و یونا
جونگکوک : سلام بر دخترا چطورین
ات: اصلا حوصلتون ندارم تو با اون دوستت
جونگکوک: اخ چرا ما میخواستیم علوم بخونیم ها
ات : ...ن
یونا وسط حرفش قطع کرد و گفت: راست میگی میتونین به ما یاد بدی
جونگکوک : البته چرا که نه
ات صورتشو چرخید به یونا و برگشت و گفت: باشه پس ها هم میایم
جونگکوک : پس بریم؟
رفتیم سمت شوگا و جیمین که اونا نشسته بودن سر میز و تخته ماژیک آماده کردن
ویو شوگا
سرم توی گوشی بود که یهو صورتم بالا بردم و
شوگا: آه جیمین آمد میگم چرا ات و یونا آورد
جیمین صورتشو چرخید و گفت : ای جونگکوک کار خودتو.کردی نه
ویو جیمین
جونگکوک آمد پشیمون و گفت
جونگکوک: داداشی میگم اینا میتونی درس بدی باهامون
جیمین : باشه ولی به یک شرط
ات : اووووف چی شرط
جیمین: امروز باید بای. یک مهمانی داریم و تو با من میای
ات: اصلا من اینو قبول نمیکنم
جیمین : باشه پس پس فردا امتحان علوم داریم
ات : باشه پس قبول میکنم (مجبوری و حرصی)
جیمین: انتخاب درستی بود پس شروع میکنیم
- ۳.۵k
- ۱۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط