دلگیر نشو با تو سر جنگ ندارمفقط همیشه از تغییر های ناگ

دلگیر نشو. با تو سر جنگ ندارم. فقط همیشه از تغییر های ناگهانی می ترسیدم. مثلاً دوست نداشتم یک روز صبح از خواب بیدار شوم و ببینم جای جوجه کبوتر های پشت پنجره اتاقم خالی مانده یا از بوته رز باغچه، دو گل کم است یا یک غروب به خودم بیایم و ببینم دلم تنگ کسی شده که ناگهانی آمده و می خواهد ناگهانی تر همه چیز را عوض کند.
خب، اقلاً کمی آرام. آرام تر نزدیک بیا و لحظه هایم را رنگ اردیبهشت بزن. کمی آهسته تر کوچه های خیس از باران را طی کن و برایم چتر به چتر، رویاهای ابری بیاور. طوری نگاهم نکن که حواسم پرت چشم های زلالت شود و زخم های کهنه دلم را فراموش کنم. لطفاً این همه محبت در سلامت نریز که با شنیدنش زمان، ساعت را التماس کند که بایستد. سه نقطه های بلاتکلیف زندگی مرا کمرنگ نکن که ناگهان به خودم بیایم و ببینم آخر همه شعر های نا تمامم، نقطه پایانی گذاشته شده که مرا به سر خط خیال تو می رساند.
هیسسس! این همه از لیلی و مجنون قصه نگو. خواب های دورم را تازه خوابانده ام. نمی خواهم بیدارشان کنم. دلگیر نشو. خب، بگو اما آرام. به آرامی روییدن یک برگ روی شاخه شکسته یک بید مجنون. آرام...
#رادیوهفت
دیدگاه ها (۱)

تو خوب می دانستی که طعم تنهایی چقدر تلخ است. می دانستی رنگ چ...

تو که باشی آسمان زندگی من همیشه آفتابی است. حتی در دل تاریکی...

شب هایی هست که دلم می گیرد. دوست دارم با تو صحبت بکنم. دوست ...

مهم نیست چه چیزی در جیبم داشته باشم. همین که کمی از تو را بر...

پارت ۷۷

صحنه پارت دهم

Dark Blood p۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط