پارت

پارت۲
یون: جیغغغ
کنیا: چیشد😨
یون: منو دیدن
کنیا: کیا
یون: واییی bts دیگه
کنیا:😤اها حالا فک کردم چیشده
یون: یعنی چی....من اب شدم
کنیا: وااا...خب داشتی تماشا میکردی
یون: اوففف اره ولی خجالت کشیدم
کنیا: معلومه‌
جونگ کوک: از وقتی اومدیم همینجور داشتیم تمرین میکردیم که یون و دیدیم که داشت مارو نگاه میکرد وقتی بهش نگاه کردیم سریع دویید و رفت😁
جیمین: خیلی باحاله
تهیونگ: اهوم
نامجون: اوکی انقدر درمورد دختر مردم صحبت نکنید
بلندشید تمرین کنید
جونگ کوک : اوکی
کنیا: اون روز تو اتاق تمرین پسرا رژ لبم افتاد شاید هنوز اونجا باشه البته اگه نظافت چی دور ننداخته باشه
در زدم و درو باز کردم و گفتم ببخشید من یه وسیلم اینجا افتاذه میشه دنبالش بگردم
.......ً.............نامجون: دیدم همه خشکشون زده من گفتم اره راحت باش
کنیا: ممنون
جونگ کوک: تا میخواستم بلندشم کنیا اومد خیلی جذاب بود دختر خیلی خوبی بود خیلی دوست داشتم یبار باهاش تنهایی صحبت کنم
تهیونگ: دیدم جونگ کوک داره با چشاش دختررو میخوره
برای همین یه دونه زدم تو سرش که نامجون یه چشم غره ی طولانی برام رفت و ترسیدم
لایک کامنت یادتون نره تا پارت بعد بابای😇👋
دیدگاه ها (۸)

پارت۳کنیا: (اهههه پس این رژ لب کوفتی کجاس..........)جونگ کوک...

پارت۴یون: نترس ساعت دوازده bts قراره برای مساحبه برن و باید ...

پارت۱سلام من کنیا هستم و الان ۱۹سالمه من در ۱۷سالگی به کره س...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط