اول نمیدونم چی بگم بعد مث لوله ی آب بعد از خشکی همین جو

اول نمیدونم چی بگم بعد مثِ لوله ی آبِ بعد از خشکی همین جور حرفآ صف میکشن یکی میخواد اول بیاد دومی میگه برو کنار بذا اول منو بگه منم میگم خفه شید حالا هستید ولی نمیتونم بنویسمتون .. -_-

اینکه تو این سآعت از صبح من این موجودِ پر از عشق رو بِکُشم دیوونگی یا خوآهری که گیردآده الا بلآ الان فرش بشوریم .. '_'

همه از سابقه ی درخشآنِ من بآ حشرآت خبر دارن همیشه هم من میشم قاتل و اونا مقتول (چیکار کنم خب وقتی همه میترسن و جیغ و دآد میشه من باید بیام وسط اینُ به اون دنیا ناقل کنم .. |: )

و اینکه دیگه نمیدونم چی بگم .. \:

سآعتم الان ۷و C و پنج دقیقه اس .. ⌛



#صبحتونم_بخیر ❤☺


پ.ن:تو قسمتِ خآطرات گذآشتم برآی یآدوریِ پارسال .. ^_~
دیدگاه ها (۶۲)

گاهی وقتا که هستی ..و چیزی درست نیست ..میگی برم تا درست بشه ...

کآش همان طور ..که امروزم ..جمعه بودنش را ..فراموش کرده ام .....

من حوا بودم ..آنی که همیشه ..هوایِ ماندن را ..در سر داشتم .....

شب های زیادی بود نخوابیدم .. از آن بیخوابی های ساعت ها بعد ا...

خب اوشاقلار یه دو دقیقه ببینین من چی میگماول اینکه صبح بخیرد...

#عشق_شفاف part: 8دیدم داره غذای خدمتکار میخوره🗿 هعی بهش گفتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط