شب های زیادی بود نخوابیدم .. از آن بیخوابی های ساعت ها بع
شب های زیادی بود نخوابیدم .. از آن بیخوابی های ساعت ها بعد از نمازِ صبح .. از آنهایی که دلم تنگِ اولین اشعه ی صبگاهیِ خورشید بود .. بعد از اولین الله اکبر و آخرین لااله الا الله .. خیسیِ صورتی که نسیم صبگاهی نوازشش میداد .. بیخوابی های این روزهایم بد نیست .. حسِ دوست داشتنِ متقابلی در من به وجود آورده برای خورشید .. که من ساعت ها بیخواب در انتظارِ اولین طلوعش باشم .. نه که بگویم به #ماه جانم خیانت کرده باشم .. اما قصه این است که عشقی برای روز در من کاشته شده است .. که همان نور صبحِ خورشیدی .. صدای گنجشکانی که گویی خود قشنگترین ملودیِ دنیا باشد .. دلیلی برای رشد افزونِ .. این حس .. این عشق باشند .. عشقی همچون هر صبح دیدنِ اولین بارقه های نور از سطحِ زمین .. دیدنِ خورشید خانم با آن خمیازه های قشنگش .. با آن خنده هایی که شادی میبخشد روحِ آدمی را .. خورشیدی که با قشنگترین ماهِ سالِ خدا .. او را هر روز و روزِ خدا .. دید میزنم .. ماهی با عالمه عالمه سعادت برای من .. ماهی که بیخوابی هایم در آن دیگر بی دلیل نباشد .. دلیل های هر صبح نخوابیدن هایم به امیدِ روزی دیگر بودن .. طلوعی دیگر چشم باز آن را به چهره نشان دادن .. سلام های طلوعی برای ادامه نه خواب های زورکی از اجبار .. این ماه را ماه خود نام میگذارم .. ماهِ #رمضانم .. ماهِ دلیلِ بیداری هایم ... !!!!
#فاطمه_آشوب
اووووف چقد زیاد شد .. '_'
حالا شما بخونید هرچند میدونم نمیخونید .. !!!
دلم براتون خیلی تنگ شده .. >_<
خاعک عالم تو سرِ امتحانات و خرداد .. !!
ماهِ پربرکتی رو براتون آرزو دارم ..
رمضانتون مبارک .. ❤☺
#فاطمه_آشوب
اووووف چقد زیاد شد .. '_'
حالا شما بخونید هرچند میدونم نمیخونید .. !!!
دلم براتون خیلی تنگ شده .. >_<
خاعک عالم تو سرِ امتحانات و خرداد .. !!
ماهِ پربرکتی رو براتون آرزو دارم ..
رمضانتون مبارک .. ❤☺
۲.۶k
۱۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.