پ ۱۱

ویو ات
رسیدیم به اونجا و دستم رو گرفت
+بریم
و رفتیم دنبال لباس خودش سریع یه چیزی گرفت ولی من هر چی میپوشیدم میگفت نه
_ این خیلی قشنگه
+ولی خیلی بازه
_ ببین کی واسم غیرتی شده ، همینو میگیریم
_ باشه ، از دست تو

لباس عروس ( عکسش رو میزارم ) رو گرفتم و به مامانم زنگ زدم
_ الو مامان
م ات : .........
_ چییییییییییییییییی؟ ؟؟
م ات: .................
_ باش ، راستی لباس رو گرفتم بای


+چی شده ؟
_ مامانم میگه








۱۰ لایک
۶ کامنت
دیدگاه ها (۷)

پ۱۲

پ۱۳

پ ۱۰

پ۹

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

نام فیک:عشق مخفیPart: 8ویو ات*چشامو مالوندم*ات. اه بازم مدرس...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط