به کوچک محفل این ساعت از تاریخ خوش آمدید ؛
به کوچک محفل این ساعت از تاریخ خوش آمدید ؛
اینجا دردانه ایست که سرای شعر و عشق و لبخند و قهر خواهد بود ؛
سرای قصه های روزگار نوین
صندوق مهربانی از حرف های عجیب
اینجا ،،،
کوچک خانه ایست رو به آبادی ؛
سبز از ترنم هایی که ، جسورانه از میان صنعت تاریکی ، خود را به زمین شان می رسانند...
سازخانه ای از سرود های خفته به دیوار
رصد خانه ای از ستارک های همچنان روشن.
اینجا یادگارخانه ایست رسیده از قدیم ، پر شده اما به رستم و پهلوانی های نوین...
پر شدهاما به رسم هایی از عشق و آئین...
اینجا همان گوشه ایست از قلب زمین، سرشار از تمام احساس و ریشه های انسانی.
اینجا دیار عشاق است ، سرزمینی که با تمام بودن ها،،، غرق شده در میان نبض ها ...
پوشیده از گذر زمان
تلخ شده از جراحت ها
این جا سرزمینی است که هست ...اما انگار سال هاست که رفته و نیست... سالهاست که زیر زخم ها پنهان شده ...با درد خفته که انگار پیدا نیست...
اینجا سرزمینی است که پیدا نیست...
قصه هایی است که هست و از بودن های فراوان ، پیدا نیست.
رازهایی نگفته
که در قلب هاشان ... جوانه زده اما ، مرگ به دورش برگ داده که پیدا نیست...
اینجا ، همان جایی است که هست
اما
پنهان؛
که ...
پیدا نیست
#به_می_کده_کوچتان_خوش_آمدید.
رمان پیدا نیست.
نویسنده : م.آرا
کپی ممنوع
#حمایت_معنوی_گرمای_میکده_است
#جامتان_مستدام
Is Typing...
@M_ARA_NOVEL
دوستان برای حمایت و خوندن این داستان عضو شید و با یک عضو شدن ساده هم داستانو بخونید و هم نوعی حمایت معنوی
سپاس
اینجا دردانه ایست که سرای شعر و عشق و لبخند و قهر خواهد بود ؛
سرای قصه های روزگار نوین
صندوق مهربانی از حرف های عجیب
اینجا ،،،
کوچک خانه ایست رو به آبادی ؛
سبز از ترنم هایی که ، جسورانه از میان صنعت تاریکی ، خود را به زمین شان می رسانند...
سازخانه ای از سرود های خفته به دیوار
رصد خانه ای از ستارک های همچنان روشن.
اینجا یادگارخانه ایست رسیده از قدیم ، پر شده اما به رستم و پهلوانی های نوین...
پر شدهاما به رسم هایی از عشق و آئین...
اینجا همان گوشه ایست از قلب زمین، سرشار از تمام احساس و ریشه های انسانی.
اینجا دیار عشاق است ، سرزمینی که با تمام بودن ها،،، غرق شده در میان نبض ها ...
پوشیده از گذر زمان
تلخ شده از جراحت ها
این جا سرزمینی است که هست ...اما انگار سال هاست که رفته و نیست... سالهاست که زیر زخم ها پنهان شده ...با درد خفته که انگار پیدا نیست...
اینجا سرزمینی است که پیدا نیست...
قصه هایی است که هست و از بودن های فراوان ، پیدا نیست.
رازهایی نگفته
که در قلب هاشان ... جوانه زده اما ، مرگ به دورش برگ داده که پیدا نیست...
اینجا ، همان جایی است که هست
اما
پنهان؛
که ...
پیدا نیست
#به_می_کده_کوچتان_خوش_آمدید.
رمان پیدا نیست.
نویسنده : م.آرا
کپی ممنوع
#حمایت_معنوی_گرمای_میکده_است
#جامتان_مستدام
Is Typing...
@M_ARA_NOVEL
دوستان برای حمایت و خوندن این داستان عضو شید و با یک عضو شدن ساده هم داستانو بخونید و هم نوعی حمایت معنوی
سپاس
۹۲۱
۲۰ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.