۳پارتی یا شایدم بیشتر یوکیمیا
۳پارتی یا شایدم بیشتر یوکیمیا
اسم:کورو،آیو (هرکدوم دوستداشتنین تصور کنید)
(فکرکنم اسم کورو پسرونه بود مثل کورو داخل هایکو🗿)
اخلاق:خجالتی،کیوت، برونگرا،شاد، باهوش
سن:16
نکته:شما با یوکیمیا داخل یه مدرسه اید
امیدوارم دوست داشته باشید...
ببخشید دیر شد داشتم روی شخصیت یوکیمیا تحقیق میکردم🗿💔
............................
ویو کورو
امروز صبح بیدار شدم کارهامو کردم وسایلمو داخل کیفم گذاشتم و لباس فرمم پوشیدم آرایش کردم رفتم مدرسه
توی راه یوکیمیا سنپای رو دیدم
کرو:یوکیمیا سنپای صبحونتون بخیر
یوکیمیا:سلاممممم کوروچان صبح توهم بخیر
ام.. توهم برای اوردوی فردا خوشحالی؟
کورو:آره خیلی قراره کلی بهمون خوش بگذره
یوکیمیا:حتما که خوش میگذره خوب رسیدیم
توی اوردو میبینیمت کوروچان
کورو:اوم..خداحافظ یوکیمیا سنپای
ویو یوکیمیا
ذهن *
واییییییییییی عالی شد بهترین موقع هست بهش اعتراف کنم
عجب شانسی...
قراره بریم جنگل فقط امیدوارم اونم منو دوست داشته باشه
این همه سال صبر کردم دیگه این شانسو از دست نمیدم..
؟پرش زمانی به اوردو
ویو کورو
بالاخره رسیدیم
کورو:آخیششش بلاخره رسیدیم کمر درد گرفتم
هانا:هی منم همین طور
باید بریم آتش روشن کنیم و چادر بزنیم
هرکی یه یار برای خودش انتخاب کنه باهم داخل یه چادر بمونن
داشتم فکر میکردم که با کی یار بشم هانا رفته با آئویی تیم شده
که یوکیمیا سنپای اومد پیشم
کورو :سلام یوکیمیا سنپای شما با کی هم تیمی شدید؟
ادامه پارت بعد 🗿💔
میدانم بد شد ولی همین در توانم بود
این روزا حالم اصلا خوب نیست بازم ببخشید که دیر شد 😔💔
اسم:کورو،آیو (هرکدوم دوستداشتنین تصور کنید)
(فکرکنم اسم کورو پسرونه بود مثل کورو داخل هایکو🗿)
اخلاق:خجالتی،کیوت، برونگرا،شاد، باهوش
سن:16
نکته:شما با یوکیمیا داخل یه مدرسه اید
امیدوارم دوست داشته باشید...
ببخشید دیر شد داشتم روی شخصیت یوکیمیا تحقیق میکردم🗿💔
............................
ویو کورو
امروز صبح بیدار شدم کارهامو کردم وسایلمو داخل کیفم گذاشتم و لباس فرمم پوشیدم آرایش کردم رفتم مدرسه
توی راه یوکیمیا سنپای رو دیدم
کرو:یوکیمیا سنپای صبحونتون بخیر
یوکیمیا:سلاممممم کوروچان صبح توهم بخیر
ام.. توهم برای اوردوی فردا خوشحالی؟
کورو:آره خیلی قراره کلی بهمون خوش بگذره
یوکیمیا:حتما که خوش میگذره خوب رسیدیم
توی اوردو میبینیمت کوروچان
کورو:اوم..خداحافظ یوکیمیا سنپای
ویو یوکیمیا
ذهن *
واییییییییییی عالی شد بهترین موقع هست بهش اعتراف کنم
عجب شانسی...
قراره بریم جنگل فقط امیدوارم اونم منو دوست داشته باشه
این همه سال صبر کردم دیگه این شانسو از دست نمیدم..
؟پرش زمانی به اوردو
ویو کورو
بالاخره رسیدیم
کورو:آخیششش بلاخره رسیدیم کمر درد گرفتم
هانا:هی منم همین طور
باید بریم آتش روشن کنیم و چادر بزنیم
هرکی یه یار برای خودش انتخاب کنه باهم داخل یه چادر بمونن
داشتم فکر میکردم که با کی یار بشم هانا رفته با آئویی تیم شده
که یوکیمیا سنپای اومد پیشم
کورو :سلام یوکیمیا سنپای شما با کی هم تیمی شدید؟
ادامه پارت بعد 🗿💔
میدانم بد شد ولی همین در توانم بود
این روزا حالم اصلا خوب نیست بازم ببخشید که دیر شد 😔💔
۱.۶k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.