Part

Part 10

"راوی"

نایون: همینو بپیچ سمت چپ...آها...همونجا همونجا.. رسیدیم
یونگی و نایون از ماشین پیاده شدن و به سمت کوچه ای که نایون اونجا زندگی می‌کرد حرکت کردن

نایون با دیدن وسایل و اثاثیه زندگیش مطمئن شد که خونه خودشه و درست به یونگی آدرس داد.

یونگی: یه ماشین باربر آماده کردم تا ۴، ۵ دقیقه دیگه می‌رسه

نایون: ممنونم)

لبخند زد و با لبخند متقابل یونگی جواب گرفت. تا وارد شد آقای پارک رو دید که انگار روی کلش رو جوشونده بودن چون از کلش دود بلند می‌شد و هر لحظه عصبی تر و وحشی تر از قبلش بود. با دیدن نایون انگار به آتیش بنزین آصافه کردند

پارک: تو دیگه چه گوهی اینجا میخوری دختره دزد؟! مگه نگفتم دیگه پاتو توی آپارتمان من نزار؟!

نایون که سعی داشت آرامش آقای پارک رو دوباره بدست بیاره با ملایمت لب باز کرد: آقای پارک لطفا آروم باشید. میدونم دیر به دیر اجاره پرداخت کردم ولی.....

پارک: چیه میخوای دوباره بزارم بیای تو؟! هه...خیلی خوش خیالی. تا زمانی که زنده ای دیگه حق نداری وارد این آپارتمان بشی و جرئت داری دیگه با من حرفی بزنی!

انگار واقعا باید روی سرش آب می‌ریختن تا آروم تر میشد.

نایون: نه من نمیخوام دوباره بیام تو من فقط میخوا....

پارک: مگه نگفتم با من حرف نزن هرزههه

پارک عربده ای که بیشتر به جیغ شباهت داشت کشید و کوزه کوچیکی که متعلق به نایون بود رو از کنار وسایلش برداشت و به سمتش پرتاب کرد. صدای جیغ نایون بلند شد و در حالی که دستش رو روی سرش گرفته بود احساس خون رو روی دستاش کرد. انگار واقعا هدف این مرد سرش بود!

نگاهی به دستای خونیش و بعد به کوزه ای که هزار تکه شده بد انداخت. تاحالا این حجم از درد و عصبانیت یک‌جا توی نایون جمع نشده بود! چشمای پرش رو روی کوزه داد و بعد با عصبانیت به سمت پارک حمله ور شد!

ادامه کامنت𓆟𓆞𓆝𓆟
دیدگاه ها (۷)

Part 11 "راوی"وانتی: خببب این هم آخرش پیرمرد مسن آخرین صندلی...

Part 12"راوی"چا: یاا مین نایون!!!نایون بعد از اون صدایی که خ...

این رو پست میکنم برای یاقوتمکسی که قوی ترین قهرمان ضعیف زندگ...

Part 9"راوی"توی راه نایون داشت با آرامش گزارش رفتار های نامن...

حس های ممنوعه🍷🥂۶

حس های ممنوعه ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط