من بدبخت تر از اینم که بخواهی بروی

من بدبخت تر از اینم که بخواهی بروی
من آل کثیف زمینم که بخواهی بروی
من ترجمه ی رفتن دینم اگرم باز نباشی
من وسوسه ی خفت کینم که بخواهی بروی

من منع شده ی بیمار مستحق جودم که نباشی
من خلقت دیوانه ی پشت گوژم که بخواهی بروی
من باد آورده ی فرارم که بخواهی و نباشی
من ساحر بی سحر و چوبم که بخواهی بروی

من مست شده ی جرعه ای رحمم که نباشی
من مظلوم درگه حقم که بخواهی بروی
من شمعِ پروانه ای کورم که از اسرار الهی
بی پا به افسار تو بندم که بخواهی بروی
,.saint.,
#سیدمسعودموسوی #saint
#sainttunes #sayedmasoudmousavi
دیدگاه ها (۱)

کافه ی تنهایی منپرِ از قهوه و تلخیهرکسی پیش یه یارهدست من قه...

آخرین غروب آخرین فصل سالِبه یاد روزایی که گذشت چه سادهغم های...

تنها گذاشته ای مرا با یک دنیابه هر دری هم که میزنم بسته استت...

اشک نمیریزم که نیستیآه نمیکشم که ندارمتفقط یک چیز ناراحتم می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط