پارت

پارت ۳۳

مادر پدر شوکای به دیدنش اومدن
شوکای در حال تمرین بود که متوجه پدرمادرش شد

شوکای ..اینجا چیکار میکنید

ملکه.. من تو مسابقه ژان شاهدخت مالی شان هو دیدم توجهمو جلو کرد خیلی به هم میایین اگه بخوایی اونو برات خواستگاری میکنم

شوکای ..نیازی نیست من علاقه به اون ندارم فقط دوستیم

ملکه ..به دیدنت اومدیم من خیلی نگرانت بودم اما چند روزه ما اومدیم به نیانگما تو سری بهمون نزدی

شوکای ..نگران نباشین بانو من حالم خوبه

ملکه .. صد دفه گفتم بهم بگو مادر نیازی نیست وقتی تنهاییم رسمی حرف بزنی

شوکای ..من به کسی میگم مادر که برام مادری کرده باشه

ملکه نگاهه سرد شوکای دید و سرشو انداخت پایین

پادشاه.. منظورت از این حرف چیه

شوکای ..شما و ملکه خوب منظورمو درک میکنید

پادشاه.. فکر می‌کردم بعد این همه سال عوض شدی اما هنور همون پسر نادون ۷ سال پیش هستی

شوکای .. شماها از من یه سلاح تو دستای خودتون درست کردین فکر کردی هر کاری کنی من میبخشمت

پادشاه .. من تورو ولیعهد کشور کردم اما تو هنوزم نا سپاسی

شوکای.. میدونی چرا منو ولیعهد کردی چونکه از توطئه پسر بزرگت خبر داشتی میدونستی بخاطر طمع قدرت میخواد تورو بکشه وپادشاه بشه این من بودم که جلوی شورش گرفتم اما تو چیکار کردی

پادشاه..خب بگو چیکار کردم

شوکای با صدای بلند ناراحت گفت
دستور کشتن کسی که دوسش داشتمو دادی

پادشاه.. تو هنوز اون دختره بی لیاقتو فراموش نکردی

شوکای .. چطور میتونم فراموشش کنم منو اون باهم بزرگ شدیم بهم گفتی بهش محل نده ندادم اما این کافی نبود باید میکشتیش تا برات کافی بود

پادشاه.. من از کارم پشیمون نیستم
شوکای.. شایداگه اون شاهدخت بود نظرت عوض میشود ولی تو یه ادم بی رحمی

پادشاه..دیگه وقتشه اونو فراموش کنی تو ولیعهده سلیب اتشی نبایدانقدر احساساتی باشی

ملکه.. این همه دختردوروبرت هستن بنظر من باژان ازدواج کن هم شبیه اونه هم اونو کم کم فراموش میکنی

شوکای.. بحث باشما بی فایدست دیگه نمیخام به دیدنم بیایین

شوکای بعد با ناراحتی رفت ازاونجا
ملکه..یه کاری بکن بچمون ازدست رفت
پادشاه..فکرنمیکردم مرگ اون دختربتونه تو زندگیه شوکلی انقدر تعصیربزاره

بعد از اماده شدن برای مسابقه بعضیا استفاه دادن

ییبو.
چنگ.
یوشوشین.
لوسی.
و بقیه شرکت کردن
تبق ترتیب هرکی باکسی که روبه رو بود افتاد

چن ژه یوان..ژان
چینیونگ..شوکای
لئوو..دینگ یوشی
لیژان.. وانگ
لی هن..سونگ یین


لایک فالو یادتون نره خوشگلا💖❤
دیدگاه ها (۰)

پارت ۳۴چنگ و یوشوشین فقط تشویق میکردنیوشوشین..تو مسابقه اول ...

مبارزه دینگ یوشی و وانگ خیلی طول کشید و هردوشون به اندازه قو...

پارت۳۲نتیجه مسابقهلیژان دینگ یوشی اخرلوسی چن ژه یوان ششملئوو...

اسلاید1. غذای وانگ یوشوشین سوشیاسلاید2غذای لی هن لئووما...

p83تو همین لحضه همه ارتش داشتن مقاومت میکردن ولی انسان ها د...

p..91ییبو خودشو جمع جور کرد میخواست به دنبال شن بره باید اون...

p..86لیژان و دینگ یوشی متوجه خراب شدن هوا شدن باد بدی میوزی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط