اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت25

شروع کردبه تدریس آزمایش روی موش آزمایشگاهی غزل دستم وگرفت واروم گفت:

_هیچ وقت شیرم وحلالت نمیکنم پناه

بزورجلوی خودم وگرفته بودم که نخندم که استادسلطانی صدام کردباتعجب بهش نگاه کردم که گفت:

_خانم صادقی تشریف بیارین شمااین آزمایش وانجام بدین

رفتم سمت میزش وکنارش ایستادم که سرنگ وگرفت سمتم وگفت:

_بفرمایید

سرنگ وگرفتم واول نگاهی به موش آزمایشگاهی بعدبه استادسلطانی کردم واروم زمزمه کردم:

_بجای خون این بدبخت...بذارین خون خودتون وبگیرم بیشتر میشه روش آزمایش کرد

باچشمای به خون نشسته نگاهم کردوگفت:

_کارت وبکن دخترجون

حرصی نفس عمیقی کشیدم وبعدازاینکه کارم وانجام دادم وبااعتمادبه نفس به استادسلطانی نگاه کردم که پوزخندی زد وگفت:

_میتونی بشینی...‌کارت خوب بود

_ممنونم استاد

برگشتم پیش غزل که گفت:

_خوش گذشت؟

_چی؟

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎
دیدگاه ها (۰)

#اغوش_استاد🌙#پارت26سری باتاسف تکون دادوگفت:_پناه کم مونده بو...

#اغوش_استاد🌙#پارت27ازش فاصله گرفتم ونگاهم وبه زمین دوختم نگا...

#اغوش_استاد🌙#پارت24لبخندی زدم وبه غزل اشاره کردم وگفتم:_تاخا...

#اغوش_استاد🌙#پارت23_تقصیرتوبودمنم اومدم این رشته...من وچه به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط