وقتی مربی دنست بود:)🥲💃🏻 part 8
#وقتی_مربی_دنست_بود 🥲💃🏻
نویسنده : @lady_parya
#part_8
بعد از اینکه صبحونمو خوردم رفتم اتاقم تا یکم نقتشی بکشم . تقریبا 2 سال داشتم به طور حرفه ای نقتشی کار کردم . ایرپادمو گذاشتم تو گوشمو یه آهنگ خیلی پر انرژی و باحال پلی کردمو مشغول نقاشی کشیدن شدم .
( پرش زمانی به 3 ساعت بعد )
ایرپادو در آوردمو سرمو آوردم بالا و یه کش فراوون بهش دادم .
+ آخیشششش واااای گردنم شکست
3 ساعت تموم داشتم نقاشی می کشیدم . تازه هنوز 1 چهارمش هم کامل نشده بود . واقعا باید صبر داشته باشی .
بیخیال شدمو پاشدم تا آماده شم که بزنم به خیابونو مغازه . به دوش 10 مینی گرفتمو اومد بیرون . یه نیم تنه با یه شلوار ساده پوشیدم . کیفمو برداشتمو مشغول آرایش کردن شدم . یه میکاپ ملیح و عروسکی کردمو موهامو باز گذاشتمو از اتاق زدم بیرون .
+ مامان خدافظ من رفتم
_ کج ...
در خونرو بستمو کفشامو پوشیدم . حالا وقتشه برم خوشگذرونی .
+ یاح یاح
( پرش زمانی به نیمه شب )
اوفف خسته شدم دیگه نمیتونم راه برم . تقریبا از ظهر تا الان تو خیابون بودم پیِ یَلَلی تَلَلی ( حقیقتا نمیدونم چجوری نوشته میشه 😂 ) تقریبا یک ربع راه رفتمو رسیدم خونه . از پله ها رفتم بالا و رسیدم دم در ورودی . همون موقع به خودم گفتم خدایا من چقد خنگم خب چرااا با اتوبوس نیومدم عااااا . رفتم تو اتاقمو خودمو ولو کردم رو تخت . عااا چقد خسته شدم . دیگه حال نداشتم لباسامو عوض کنم که با همون لباسام خوابم رفت .
( پرش زمانی به صبح )
با صدای مامانم که داشت به بابام غر میزد بیدار شدم . رفتم نشستم رو فرنگی و تو همون حالت خواب آلود داشتم فک میکردم که یادم افتاد امروزم کلاس دنس دارم . که چشام داشت از حدقه میزد بیرون .
+ ایششش امروز دوباره باید برم قیافه اون چندشِ حال بهم زنو ببینم . ( فیکع 😐 )
صورتمو شستم و اومدم بیرون . باید ساعت 10 میرفتم و الان ساعت 8 بود . پس باید آماده میشدم . باید خیلی حواسم میبود که ساعت عقب یا جلو نباشه . 😂
( پرش زمانی به 1 و نیم ساعت بعد )
آماده شدمو از خونه زدم بیرون . دوباره دوچرخمو برداشتمو حرکت کردم سمت کلاس . بعد از اینکه رسیدم دوچرخه گذاشتم یه گوشه و قفلش کردمو رفتم تو . عاحح مای هارت چقد قشنگ بید 🥹💗
آماده شدمو رفتم تو سالن اصلی .
که کارآموزای دیگه رو دیدم . هم پسر و هم دختر ولی دختر ها زیادتر بودن .
رفتم جلو و یکی یکی بهشون سلام کردم .
.💗🫶🏻
ادامه دارد ...
#پایان_part_8
نویسنده : @lady_parya
#part_8
بعد از اینکه صبحونمو خوردم رفتم اتاقم تا یکم نقتشی بکشم . تقریبا 2 سال داشتم به طور حرفه ای نقتشی کار کردم . ایرپادمو گذاشتم تو گوشمو یه آهنگ خیلی پر انرژی و باحال پلی کردمو مشغول نقاشی کشیدن شدم .
( پرش زمانی به 3 ساعت بعد )
ایرپادو در آوردمو سرمو آوردم بالا و یه کش فراوون بهش دادم .
+ آخیشششش واااای گردنم شکست
3 ساعت تموم داشتم نقاشی می کشیدم . تازه هنوز 1 چهارمش هم کامل نشده بود . واقعا باید صبر داشته باشی .
بیخیال شدمو پاشدم تا آماده شم که بزنم به خیابونو مغازه . به دوش 10 مینی گرفتمو اومد بیرون . یه نیم تنه با یه شلوار ساده پوشیدم . کیفمو برداشتمو مشغول آرایش کردن شدم . یه میکاپ ملیح و عروسکی کردمو موهامو باز گذاشتمو از اتاق زدم بیرون .
+ مامان خدافظ من رفتم
_ کج ...
در خونرو بستمو کفشامو پوشیدم . حالا وقتشه برم خوشگذرونی .
+ یاح یاح
( پرش زمانی به نیمه شب )
اوفف خسته شدم دیگه نمیتونم راه برم . تقریبا از ظهر تا الان تو خیابون بودم پیِ یَلَلی تَلَلی ( حقیقتا نمیدونم چجوری نوشته میشه 😂 ) تقریبا یک ربع راه رفتمو رسیدم خونه . از پله ها رفتم بالا و رسیدم دم در ورودی . همون موقع به خودم گفتم خدایا من چقد خنگم خب چرااا با اتوبوس نیومدم عااااا . رفتم تو اتاقمو خودمو ولو کردم رو تخت . عااا چقد خسته شدم . دیگه حال نداشتم لباسامو عوض کنم که با همون لباسام خوابم رفت .
( پرش زمانی به صبح )
با صدای مامانم که داشت به بابام غر میزد بیدار شدم . رفتم نشستم رو فرنگی و تو همون حالت خواب آلود داشتم فک میکردم که یادم افتاد امروزم کلاس دنس دارم . که چشام داشت از حدقه میزد بیرون .
+ ایششش امروز دوباره باید برم قیافه اون چندشِ حال بهم زنو ببینم . ( فیکع 😐 )
صورتمو شستم و اومدم بیرون . باید ساعت 10 میرفتم و الان ساعت 8 بود . پس باید آماده میشدم . باید خیلی حواسم میبود که ساعت عقب یا جلو نباشه . 😂
( پرش زمانی به 1 و نیم ساعت بعد )
آماده شدمو از خونه زدم بیرون . دوباره دوچرخمو برداشتمو حرکت کردم سمت کلاس . بعد از اینکه رسیدم دوچرخه گذاشتم یه گوشه و قفلش کردمو رفتم تو . عاحح مای هارت چقد قشنگ بید 🥹💗
آماده شدمو رفتم تو سالن اصلی .
که کارآموزای دیگه رو دیدم . هم پسر و هم دختر ولی دختر ها زیادتر بودن .
رفتم جلو و یکی یکی بهشون سلام کردم .
.💗🫶🏻
ادامه دارد ...
#پایان_part_8
۲.۰k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.