اسفند
اسفند
خواهش پسر بچه ای ست
وسط پیاده رو که:
"ماهی قرمز می خواهم!"
شوق زوجی ست که در شلوغ ترین عصر شهر به دنبال لباس نامزدی، مغازه ها را می گردند.
حال دستفروشی ست که می تواند
چند روزی بی دغدغه ی مامورین بساط کند.
قول پدری ست به دخترش که:
"بازار شب عید خوب است؛ لباس
عیدت جور می شود!"
امید یک بیمار سرطانی ست به بهار؛
به رویش دوباره ی موهایش.
غرغر دخترکی ست که به اجبار مادر
باید دستی به سر و روی اتاقش بکشد!
شک و تردید پیچاندن کلاس ها:
"از بیستم تا بیست و پنجم؟"
اسفند
عطر گندم هایی که کم کم باید سبز شوند...
عطر خوشی است !
بوی عیدی بوی کاغذ رنگی...
❤ ️ ❤ ️
خواهش پسر بچه ای ست
وسط پیاده رو که:
"ماهی قرمز می خواهم!"
شوق زوجی ست که در شلوغ ترین عصر شهر به دنبال لباس نامزدی، مغازه ها را می گردند.
حال دستفروشی ست که می تواند
چند روزی بی دغدغه ی مامورین بساط کند.
قول پدری ست به دخترش که:
"بازار شب عید خوب است؛ لباس
عیدت جور می شود!"
امید یک بیمار سرطانی ست به بهار؛
به رویش دوباره ی موهایش.
غرغر دخترکی ست که به اجبار مادر
باید دستی به سر و روی اتاقش بکشد!
شک و تردید پیچاندن کلاس ها:
"از بیستم تا بیست و پنجم؟"
اسفند
عطر گندم هایی که کم کم باید سبز شوند...
عطر خوشی است !
بوی عیدی بوی کاغذ رنگی...
❤ ️ ❤ ️
۸.۱k
۰۹ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.