چند پارتی
چند پارتی
part:1
ویو ا.ت
امروز قرار بود با داداش بزرگم سان بریم بیرون حدود های ساعت ۶ بهش زنگ زدم که گفت کمپانیه و داره رو کامبک جدید شون کار میکنه ولی ساعت ۸ میاد تو حال هوای خودم بودم که صدا شکستن پنجره اومد خیلی ترسیده بودم خاستم چاقو و دارم که برم تو اتاق ببینم چیشده که یکی جلو دهنم دستمال گرفت و سیاهی...
ویو سان
ساعت ۸ بود که رسیدم خونه هر چی زنگ زدم هیچکس در خونه رو وا نکرد کم کم نگران شدم و خودم در رو وا کردم رفتم تو خونه
سان:ا.ت من اومدم حاضر ای
سان:ا.تتتت(داد)
تو آشپز خونه و پذیرایی رو گشتم نبود رفتم تو اتاقش که دیدم شیشه های پنجره شکسته خیلی نگران شدم که دیدم گوشیم زنگ خورد
ناشناس:اگر می خوای خواهرت زنده بمونه با ۱ میلیون ون بیا به این آدرس
سان:چی تو کی هستی
ناشناس: بهتره که زودتر بیای و به پلیس خبر ندی
سان: چی داری میگی
قط شد
سریع کتم رو پوشیدم و رفتم به اون آدرس
۱۵ دقیقه بعد
رسیدم به اون آدرس جلوم یه کارخونه متروکه بود رفتم تو که دیدم یه دختره نشسته رو صندلی که تا منو دید اومد سمتم و منو بغل کرد از قیافش و کاراش معلوم بود که ساسنگ فنِ
سان:ولم کن
دختره:عههه اُپاااا
سان:بگو خواهرم کجاست
دختره:بیارینش
که یهو دیدم دو تا بادیگار ا.ت رو دارن میارن میتونستم تشخیص بدم که شلاق خورده چون بدنش پر زخم بود
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما #ایتیز #سان #وویونگ
part:1
ویو ا.ت
امروز قرار بود با داداش بزرگم سان بریم بیرون حدود های ساعت ۶ بهش زنگ زدم که گفت کمپانیه و داره رو کامبک جدید شون کار میکنه ولی ساعت ۸ میاد تو حال هوای خودم بودم که صدا شکستن پنجره اومد خیلی ترسیده بودم خاستم چاقو و دارم که برم تو اتاق ببینم چیشده که یکی جلو دهنم دستمال گرفت و سیاهی...
ویو سان
ساعت ۸ بود که رسیدم خونه هر چی زنگ زدم هیچکس در خونه رو وا نکرد کم کم نگران شدم و خودم در رو وا کردم رفتم تو خونه
سان:ا.ت من اومدم حاضر ای
سان:ا.تتتت(داد)
تو آشپز خونه و پذیرایی رو گشتم نبود رفتم تو اتاقش که دیدم شیشه های پنجره شکسته خیلی نگران شدم که دیدم گوشیم زنگ خورد
ناشناس:اگر می خوای خواهرت زنده بمونه با ۱ میلیون ون بیا به این آدرس
سان:چی تو کی هستی
ناشناس: بهتره که زودتر بیای و به پلیس خبر ندی
سان: چی داری میگی
قط شد
سریع کتم رو پوشیدم و رفتم به اون آدرس
۱۵ دقیقه بعد
رسیدم به اون آدرس جلوم یه کارخونه متروکه بود رفتم تو که دیدم یه دختره نشسته رو صندلی که تا منو دید اومد سمتم و منو بغل کرد از قیافش و کاراش معلوم بود که ساسنگ فنِ
سان:ولم کن
دختره:عههه اُپاااا
سان:بگو خواهرم کجاست
دختره:بیارینش
که یهو دیدم دو تا بادیگار ا.ت رو دارن میارن میتونستم تشخیص بدم که شلاق خورده چون بدنش پر زخم بود
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما #ایتیز #سان #وویونگ
۹.۲k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.