چشمهایش همه آن چیزی را که صدایش نمیتوانست

چشم‌هایش همه‌ آن چیزی را که صدایش نمی‌توانست،
به من گفت.
ما هزاران کلمه با هم حرف زدیم؛
بی‌آنکه
واژه‌ای گفته باشیم.
#میا_شریدن

#جذاب #خاص #عکس #هنر_عکاسی
دیدگاه ها (۱)

دلبر جان نمیدانم با بغض های پنهانِ دلم چه کنم . گویی لحظه ها...

کسی چه می‌داند؟شاید همان دو خطِ موازی باشیم،که انتهایمان رسی...

من تورا باز تورا باز تورا میخواهمکه ندانم سخنی من به زبان ال...

بی محابا بغلم کن وسط مردم شهربه‌ خدا "عشق"به رُسوا شدنش می ا...

ماسه ها قهوه ای رنگ به دخترک احساسی فراتر از ارامش میبخشیدند...

░⃟‌‌‎‎‌قطره قطره اشکهایم میچکد بر دفترمیاد بادا ... ان نگار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط