چند پارتیه بونتن ✨
چند پارتیه بونتن ✨
ویو ا.ت
خداکنه منو ندیده باشم یعنی ممکنه ران فهمیده باشه و بهشون گفته باشه نه امکان ندارد اینقدر زود نه نه بسه الان باید مادر و پدر مو پیدا کنم آره هدف اصلیم همینه
ا.ت قبلا جایی که مادر و پدر زندگی میکردن رو از کوکو پرسیده بود و میدونست کجاست و هر چه سریع تر به مکان مشخص رفت
خب دیگه رسیدم باید همین جا باشه
در میزنه*
مادر : بله کیه
درو باز میکنه و ا.ت رو میبینن
ا.ت : مامان
مادر : ا.ت عزیزم هق کجا بودی بهمون گفتن که مردی هق
ا.ت : چی مادر چی میگی من زندم ولی باید یه چیز خیلی مهم رو بهتون بگم
مادر : دخترم بیا تو
پدر : ا.ت ا.ت خودتی
ا.ت : بابا
بعد از خوش و بش کردن
مادر : چه اتفاقی افتاده دخترم
ا.ت: مامان بابا بونتن رو میشناسید
پدر : همون همون
ا.ت : اره همون
مادر : چی شده
ا.ت : اونا منو گرفتن و من از دستشون فرار کردم ولی الان اینجان
پدر : زود باش فرار کن از این جا برو نباید میومدی
زینگ زینگ *زنگ در
ا.ت : م..مامان دوستاتونه مگه نه
/ᐠ。ꞈ。ᐟ\
خ
در
ا
ح
ا
ف
ظ
خداحافظ تا پارت بعد 💪
ویو ا.ت
خداکنه منو ندیده باشم یعنی ممکنه ران فهمیده باشه و بهشون گفته باشه نه امکان ندارد اینقدر زود نه نه بسه الان باید مادر و پدر مو پیدا کنم آره هدف اصلیم همینه
ا.ت قبلا جایی که مادر و پدر زندگی میکردن رو از کوکو پرسیده بود و میدونست کجاست و هر چه سریع تر به مکان مشخص رفت
خب دیگه رسیدم باید همین جا باشه
در میزنه*
مادر : بله کیه
درو باز میکنه و ا.ت رو میبینن
ا.ت : مامان
مادر : ا.ت عزیزم هق کجا بودی بهمون گفتن که مردی هق
ا.ت : چی مادر چی میگی من زندم ولی باید یه چیز خیلی مهم رو بهتون بگم
مادر : دخترم بیا تو
پدر : ا.ت ا.ت خودتی
ا.ت : بابا
بعد از خوش و بش کردن
مادر : چه اتفاقی افتاده دخترم
ا.ت: مامان بابا بونتن رو میشناسید
پدر : همون همون
ا.ت : اره همون
مادر : چی شده
ا.ت : اونا منو گرفتن و من از دستشون فرار کردم ولی الان اینجان
پدر : زود باش فرار کن از این جا برو نباید میومدی
زینگ زینگ *زنگ در
ا.ت : م..مامان دوستاتونه مگه نه
/ᐠ。ꞈ。ᐟ\
خ
در
ا
ح
ا
ف
ظ
خداحافظ تا پارت بعد 💪
۱۲.۰k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.