((Part ¹))
((Part ¹))
ا. ت: هانا من میرم کلاسم خب الان زالی میاد پس گریه نکن باشه؟
هانا: باش
ا. ت: افرین ابجی خوشگلم
ویو ا. ت
داشتم از کوچه میومدم که چند نفر جلومو گرفتن.... صورتشو پوشونده بودن خیلی ترسیدم و عقب عقب رفتم می خواستم برگردم که یکی یگف
+خودشه جناب کوک
جونگکوک :چشماشو ببندین
+چشم
ا. ت: نه... نه ولم کنین.... اشتباه گرفتین.... ولم کنین.... کمک.... کمممککک
جونگکوک کوک: ساکت دختر جون... دهنشو ببند
+چشم
ویو ا. ت
انقد ترسیدم که نزدیک بود قلبم از سینم بزنه بیرون.... نمی دونستم با من چیکار دارن.... سوار ماشین کردنمو ماشین راه افتاد.... بعد نیم ساعت ماشین وایساد
جونگکوک: چشاشو دهنشو باز کنین
+چشم
امیدوارم خشتون اومده باشه نظرتونم حتما حتما بگین بهم تو کامنتا💗💗💗💗
ا. ت: هانا من میرم کلاسم خب الان زالی میاد پس گریه نکن باشه؟
هانا: باش
ا. ت: افرین ابجی خوشگلم
ویو ا. ت
داشتم از کوچه میومدم که چند نفر جلومو گرفتن.... صورتشو پوشونده بودن خیلی ترسیدم و عقب عقب رفتم می خواستم برگردم که یکی یگف
+خودشه جناب کوک
جونگکوک :چشماشو ببندین
+چشم
ا. ت: نه... نه ولم کنین.... اشتباه گرفتین.... ولم کنین.... کمک.... کمممککک
جونگکوک کوک: ساکت دختر جون... دهنشو ببند
+چشم
ویو ا. ت
انقد ترسیدم که نزدیک بود قلبم از سینم بزنه بیرون.... نمی دونستم با من چیکار دارن.... سوار ماشین کردنمو ماشین راه افتاد.... بعد نیم ساعت ماشین وایساد
جونگکوک: چشاشو دهنشو باز کنین
+چشم
امیدوارم خشتون اومده باشه نظرتونم حتما حتما بگین بهم تو کامنتا💗💗💗💗
۴.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.