سلاممم یاح یاح من امدم با پارت یک😂
پارت ۱ فصل۳ شوهر خوناشام من *ویرانی مطلق درشب تاریک یتیم خانه*😘
لونا: کوک
کوک: جانم
لونا: میشه امشب پیشم بمونی؟
کوک: اومم دوست دارم ولی لولا هم تنهاست یانگومم تا ۲روز شیفت
کاریه شب وروز الانم باید برم این دخترا اشپزی کنم خدا خواهر زلیلم کرده*پوکر*😐😐
لونا: خو بگو اونم بیاد اصلا بگو پسراهم بیان
کوک: نهههههه لولا رو میارم ولی پسرا نه
لونا: چرا؟
کوک: چون اون جیمین پدر صلواتی میخواد منحرف بازی در بیاره
لونا: اوک
*گوش کوک زنگ میخورد حیح*
کوک: الو جانم دایی
لولا: دایییییی مامانم رفت بیا خونه
کوک: نه میام امشب میارمت خونه زندایی
لولا: عرر اخ جونم
کوک: پس منتظر باش جوجه
لولا: چش*قط میکنه*
کوک: من برم این بز قالرو بیارم تا خودکشی نکرده
لونا: باش برو
*فلش بک به اومدن لولا*
لولا: عرر سلام زندایی خونت چه خوشمله
لونا: چشات خوشمل میبینه
کوک: سلام
لونا: سلام عزیزم
*صدای شکمه لولا در میاد*
لولا: اوخ ببخشید
لونا: فکنم خیلی گرسنتونه بیاید بریم سر میز
کوک: اوکی
*فلش بک به سرمیز*
لولا: هااا این چه غذاییه زندایی؟*تعجب*
کوک: اومم خوشمزست راست میگه چه غذاییه؟
لونا: امم خب غذایه مندروردیه ترکیب دوتا غذای ژاپنیه
پایان پارت ۱ 😜
بچه ها لایک کنید امشب چنتا دیگه بزارم اصل داستان از چند پارت بعدی شروع میشه
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.