فیک کوک ( عشق من ) پارت ۱۰
از زبان ا/ت :
بعد از اینکه لباسو انتخاب کردم رفتم روی مبل روبروی تلویزیون نشستم ( لباسی که ا/ت انتخاب کرد اسلاید دوم)
زدم یه شبکه ای که حوصله ام سرنره ساعت ۳ شده بود ولی خیلی زود بود برای خوابیدن اون شبکه ای که زدم هیچ فیلمی نداشت برای همین برنامه ی گیم رو بالا آوردم دسته ی گیم هم گرفتم توی دستم یکم بازی کردم ولی تنهایی اصلا حال نمی داد زنگ زدم به جیان تا بیاد خونم و باهم بازی کنیم من شماره ی شینا و جی هیون رو نداشتم ولی جیان داشت ما خیلی باهم صمیمی شده بودیم چهارتاییمون ولی امروز یادم رفت که شمارشون رو ازشون بگیرم زنگ زدم به جیان و گفتم: الو سلام جیان
گفت: سلام ا/ت خوبی ؟
گفتم : خوبم مرسی جیان میگم میتونی بیای خونه من ؟
گفت: چرا ؟ چیشده مگه؟!
گفتم : هیچی نشده همینجوری حوصله ام سررفته گفتم باهم گیم بازی کنیم و اینکه به شینا و جی هیون هم بگو
با ذوق گفت: جی..به جی هیون هم بگم ؟؟؟
گفتم: آره دیگه بگو
گفت: باشه باشه ما ده دقیقه ی دیگه اونجاییم
ازش خدافظی کردم و قطع کردیم
یکم فکر کردم و فهمیدم که چرا وقتی اسم جی هیونو بردم جیان ذوق کرد مطمئن بودم دارن به هم علاقه مند میشن
ده دقیقه ی بعد :
زنگ در زده شد جیان و بقیه بودن در رو باز کردم باهم سلام کردیم و همو بغل کردیم
گفتم: خوش اومدین روی مبل بشینین تا واستون یک چیزی بیارم
همه گفتن: باشه دستت درد نکنه
رفتم واسه ی همشون یک لیوان قهوه آوردم منم نشستم روی مبل و بعد از اینکه قهومون رو تموم کردیم باهم گیم بازی کردیم وسط گیم یکدفعه زنگ در زده شد خودمم نمی دونستم کیه
شینا گفت: کسی رو دعوت کردی ؟
گفتم : نه نمی دونم کیه
رفتم که از آیفون ببینم کیه که دیدم مین هیونگه خیلی ترسیده بودم ( مین هیونگ دوست پسر قبلی ا/ته که همیشه به ا/ت زور میگفته و خیلی هم حریصه ) جیان پرسید : ا/ت کیه ؟ .....
مرسی که خوندی 😘💜💜🤳💜💜🤳
اگه فالوم کنی بیشتر از نصف پستاتو لایک کیکنم و کامنت میزارم 🤟🙃💜😘💜😘💜😘💜😘💜💜🤳
بعد از اینکه لباسو انتخاب کردم رفتم روی مبل روبروی تلویزیون نشستم ( لباسی که ا/ت انتخاب کرد اسلاید دوم)
زدم یه شبکه ای که حوصله ام سرنره ساعت ۳ شده بود ولی خیلی زود بود برای خوابیدن اون شبکه ای که زدم هیچ فیلمی نداشت برای همین برنامه ی گیم رو بالا آوردم دسته ی گیم هم گرفتم توی دستم یکم بازی کردم ولی تنهایی اصلا حال نمی داد زنگ زدم به جیان تا بیاد خونم و باهم بازی کنیم من شماره ی شینا و جی هیون رو نداشتم ولی جیان داشت ما خیلی باهم صمیمی شده بودیم چهارتاییمون ولی امروز یادم رفت که شمارشون رو ازشون بگیرم زنگ زدم به جیان و گفتم: الو سلام جیان
گفت: سلام ا/ت خوبی ؟
گفتم : خوبم مرسی جیان میگم میتونی بیای خونه من ؟
گفت: چرا ؟ چیشده مگه؟!
گفتم : هیچی نشده همینجوری حوصله ام سررفته گفتم باهم گیم بازی کنیم و اینکه به شینا و جی هیون هم بگو
با ذوق گفت: جی..به جی هیون هم بگم ؟؟؟
گفتم: آره دیگه بگو
گفت: باشه باشه ما ده دقیقه ی دیگه اونجاییم
ازش خدافظی کردم و قطع کردیم
یکم فکر کردم و فهمیدم که چرا وقتی اسم جی هیونو بردم جیان ذوق کرد مطمئن بودم دارن به هم علاقه مند میشن
ده دقیقه ی بعد :
زنگ در زده شد جیان و بقیه بودن در رو باز کردم باهم سلام کردیم و همو بغل کردیم
گفتم: خوش اومدین روی مبل بشینین تا واستون یک چیزی بیارم
همه گفتن: باشه دستت درد نکنه
رفتم واسه ی همشون یک لیوان قهوه آوردم منم نشستم روی مبل و بعد از اینکه قهومون رو تموم کردیم باهم گیم بازی کردیم وسط گیم یکدفعه زنگ در زده شد خودمم نمی دونستم کیه
شینا گفت: کسی رو دعوت کردی ؟
گفتم : نه نمی دونم کیه
رفتم که از آیفون ببینم کیه که دیدم مین هیونگه خیلی ترسیده بودم ( مین هیونگ دوست پسر قبلی ا/ته که همیشه به ا/ت زور میگفته و خیلی هم حریصه ) جیان پرسید : ا/ت کیه ؟ .....
مرسی که خوندی 😘💜💜🤳💜💜🤳
اگه فالوم کنی بیشتر از نصف پستاتو لایک کیکنم و کامنت میزارم 🤟🙃💜😘💜😘💜😘💜😘💜💜🤳
۲.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.