فیک کوک ( عشق من ) پارت ۱۱
از زبان ا/ت :
جیان گفت: ا/ت کیه ؟
با ترس گفتم : مین...مین هیون..گه
جیان داد زد و گفت: چیییی ؟؟؟!!؟!!؟!
گفتم : مین هیونگه
شینا و جی هیون گفتن: مین هیونگ دیگه کیهههه؟
جیان ماجرا رو خیلی سریع واسشون توضیح داد .
( بچه ها مین هیونگ دوست پسر قبلی ا/ته که خیلی حریصه و همیشه به ا/ت زور میگفته و به ا/ت علاقه ای هم نداشته و همش حوس بوده و حتی یک بار هم ا/ت رو مجبور کرد تا یک شب با یک پسر غریبه بخوابه ولی ا/ت قبول نکرد و همونجا باهاش کات کرد )
گفتم : چیکار کنم؟ درو باز کنم ؟
جیان با تردید گفت: باز...کن
در رو باز کردم و چند ثانیه ی بعد به در ورودی خونه رسید و منم در رو باز کردم
دیدم مین هیونگ با یک دسته گل اومده بود
و تا درو باز کردم گفت: تولدت مباررررکککک!!!!
چی ؟ تولدم؟ اوه آره امروز تولدم بود ! چطوری یادم نبود؟
این پسره چقدر پرو ئه یعنی باز چی میخواد که بعد یک سال اومده اینجا ؟
گفتم : چی میخوای ؟
گفت : منظورت چیه فقط برای تولدت اومدم !
هه از قیافش مکاری میبارید
یک دفعه یک آقای خوشتیپ و قد بلند از پشت اومد و با دستش آروم زد روی شونه ی مین هیونگ وو با صدای مردونش گفت : شما کی باشی؟!
جونگ کوکککک بوووود !! چقدر جنتلمننن؟ هوووف خدا من چی دارم میگم
گفتم جونگ کوک تو اینجا چیکار میکنی ؟
جیان و شینا و جی هیون گفتن : جونگ..کوک؟؟؟ ا/ت اون ابنجا چیکار میکنه ؟
جونگ کوک گفت : هندزفری تو خونه ی من جا گذاشتی ، برات آوردمش
( بچه ها ا/ت همیشه توی یک ور گوشش یک هندزفری بلوتوث داره )
جیان گفت: ا/ت تو توی خونه ی جونگ کوک چیکار میکردی ؟ هااا؟
گفتم : بعدا بهتون میگم
جونگ کوک گفت : حالا بگو این آقا کیه ؟
گفتم : دوست پسر قبلیم ولی الان مزاحمه
جونگ کوک گفت : هندزفری تو یک دقیقه بگیر
هندزفری مو ازش گرفتم و گفتم: میخوای چیکار کنی ؟
گفت : وایسا ی لحظه
جونگ کوک یک دستشو انداخت دور گردنم مین هیونگ و بردش یکم جلوتر
مین هیونگ که ترس تو چشاش میبارید گفت: چیکار...میکنی ؟
جونگ کوک حرفی نمیزد ولی یک دفعه گردن مین هیونگو خم کرد و مین هیونگو انداخت زمین و تا جایی که میشد زدتش خیلی خوشم اومد
وقتی کارش تموم شد مین هیونگو انداخت بیرون و خودش اومد دم در خونم ایستاد و گفت : تو خوبی ؟ کاریت که نکرد ؟
منم با شوک وایساده بودم و گفتم : خوبم ولی چرا اینکارو کردی ؟
گفت: از مزاحما خوشم نمیاد میشه بیام تو ؟
رفتم کنار و گفتم : آره آره بیاتو !!
اومد تو و روبروی بچه ها وایساد و گفت : ا/ت اینا همون بچه های توی کلاسن ؟
گفتم : آره بچه ها ایشون جونگ کوکه
جونگ کوک یک تعظیم خیلی کوتاهی کرد و گفت: سلام خوشبختم
بچه ها هم سلام کردن جونگ کوک روی مبل نشست و بهش گفتم : همینجا بشین تا واست یک چیزی بیارم
نشست و براش یک آب پرتقال بردم و دادم بهش
و گفتم: مرسی که کمکم کردی
گفت: چرا بهم نگفتی که تولدت بود ؟
گفتم : خودمم یادم رفته بود !!
گفت : پس چطوری اون مرتیکه میدونست؟
دیگه چیزی برای گفتن نداشتم
جی هیون گفت : جونگ کوک من جی هیون هستم برادر شینا خوشبختم امیدوارم دوستای خوبی بشیم
جونگ کوک گفت: خداکنه
جیان گفت: ا/ت حالا میشه بهم بگی چرا خونش بودی؟
ماجرا رو بهش گفتم .
جی هیون گفت : راستی جونگ کوک تو انیمه میبینی؟
جونگ کوک گفت : آره عاشقشونم چطور ؟
جی هیون گفت : وای بلاخره یک وجه اشتراک باهم پیدا کردیممم !!!
جونگ کوک گفت: نکنه تو هم دوست دارییی ؟؟؟
جی هیون گفت : عاشقشونم. چطوره بریم خونه ی هم و انیمه ببینیم پنج تایی
جیان گفت: ا/ت کیه ؟
با ترس گفتم : مین...مین هیون..گه
جیان داد زد و گفت: چیییی ؟؟؟!!؟!!؟!
گفتم : مین هیونگه
شینا و جی هیون گفتن: مین هیونگ دیگه کیهههه؟
جیان ماجرا رو خیلی سریع واسشون توضیح داد .
( بچه ها مین هیونگ دوست پسر قبلی ا/ته که خیلی حریصه و همیشه به ا/ت زور میگفته و به ا/ت علاقه ای هم نداشته و همش حوس بوده و حتی یک بار هم ا/ت رو مجبور کرد تا یک شب با یک پسر غریبه بخوابه ولی ا/ت قبول نکرد و همونجا باهاش کات کرد )
گفتم : چیکار کنم؟ درو باز کنم ؟
جیان با تردید گفت: باز...کن
در رو باز کردم و چند ثانیه ی بعد به در ورودی خونه رسید و منم در رو باز کردم
دیدم مین هیونگ با یک دسته گل اومده بود
و تا درو باز کردم گفت: تولدت مباررررکککک!!!!
چی ؟ تولدم؟ اوه آره امروز تولدم بود ! چطوری یادم نبود؟
این پسره چقدر پرو ئه یعنی باز چی میخواد که بعد یک سال اومده اینجا ؟
گفتم : چی میخوای ؟
گفت : منظورت چیه فقط برای تولدت اومدم !
هه از قیافش مکاری میبارید
یک دفعه یک آقای خوشتیپ و قد بلند از پشت اومد و با دستش آروم زد روی شونه ی مین هیونگ وو با صدای مردونش گفت : شما کی باشی؟!
جونگ کوکککک بوووود !! چقدر جنتلمننن؟ هوووف خدا من چی دارم میگم
گفتم جونگ کوک تو اینجا چیکار میکنی ؟
جیان و شینا و جی هیون گفتن : جونگ..کوک؟؟؟ ا/ت اون ابنجا چیکار میکنه ؟
جونگ کوک گفت : هندزفری تو خونه ی من جا گذاشتی ، برات آوردمش
( بچه ها ا/ت همیشه توی یک ور گوشش یک هندزفری بلوتوث داره )
جیان گفت: ا/ت تو توی خونه ی جونگ کوک چیکار میکردی ؟ هااا؟
گفتم : بعدا بهتون میگم
جونگ کوک گفت : حالا بگو این آقا کیه ؟
گفتم : دوست پسر قبلیم ولی الان مزاحمه
جونگ کوک گفت : هندزفری تو یک دقیقه بگیر
هندزفری مو ازش گرفتم و گفتم: میخوای چیکار کنی ؟
گفت : وایسا ی لحظه
جونگ کوک یک دستشو انداخت دور گردنم مین هیونگ و بردش یکم جلوتر
مین هیونگ که ترس تو چشاش میبارید گفت: چیکار...میکنی ؟
جونگ کوک حرفی نمیزد ولی یک دفعه گردن مین هیونگو خم کرد و مین هیونگو انداخت زمین و تا جایی که میشد زدتش خیلی خوشم اومد
وقتی کارش تموم شد مین هیونگو انداخت بیرون و خودش اومد دم در خونم ایستاد و گفت : تو خوبی ؟ کاریت که نکرد ؟
منم با شوک وایساده بودم و گفتم : خوبم ولی چرا اینکارو کردی ؟
گفت: از مزاحما خوشم نمیاد میشه بیام تو ؟
رفتم کنار و گفتم : آره آره بیاتو !!
اومد تو و روبروی بچه ها وایساد و گفت : ا/ت اینا همون بچه های توی کلاسن ؟
گفتم : آره بچه ها ایشون جونگ کوکه
جونگ کوک یک تعظیم خیلی کوتاهی کرد و گفت: سلام خوشبختم
بچه ها هم سلام کردن جونگ کوک روی مبل نشست و بهش گفتم : همینجا بشین تا واست یک چیزی بیارم
نشست و براش یک آب پرتقال بردم و دادم بهش
و گفتم: مرسی که کمکم کردی
گفت: چرا بهم نگفتی که تولدت بود ؟
گفتم : خودمم یادم رفته بود !!
گفت : پس چطوری اون مرتیکه میدونست؟
دیگه چیزی برای گفتن نداشتم
جی هیون گفت : جونگ کوک من جی هیون هستم برادر شینا خوشبختم امیدوارم دوستای خوبی بشیم
جونگ کوک گفت: خداکنه
جیان گفت: ا/ت حالا میشه بهم بگی چرا خونش بودی؟
ماجرا رو بهش گفتم .
جی هیون گفت : راستی جونگ کوک تو انیمه میبینی؟
جونگ کوک گفت : آره عاشقشونم چطور ؟
جی هیون گفت : وای بلاخره یک وجه اشتراک باهم پیدا کردیممم !!!
جونگ کوک گفت: نکنه تو هم دوست دارییی ؟؟؟
جی هیون گفت : عاشقشونم. چطوره بریم خونه ی هم و انیمه ببینیم پنج تایی
۵.۰k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.