قسمت اول: ملاقات (Meet)
قسمت اول: ملاقات (Meet)
تمام پنتاگرام از صدای جیغ پر شده اما این بار کار الستور نیست!
☆املیا☆
چشام سياهی میره.
تنها چیزی که میبینم دریچه ی بهشته که داره بسته میشه.
بالم درد میکنه.
نمیتونم پرواز کنم.
حتی نمیتونم با بالم سقوطم رو آهسته تر کنم.
البته که نمیتونم!( داد و فریاد توی ذهن )
بعد از یه همچین دعوایی کی میتونه؟
تو چشام پره اشکه.
همش دارم آدامو فحش میدم.
*افتادن روی زمین *
* بیهوش شدن*
☆الستور☆
مثل همیشه ساعت ۶ صبح بیدار میشم که برم پیادهروی.
کتمو میپوشم و میرم طبقه اول.
در هتل رو باز میکنمو با یه چیز عجیب مواجه میشم.
یه دختر جوان با لباسای پاره و بدن زخمی که پر شده از خون فرشته.
یعنی چه اتفاقی افتاده؟
از سر کنجکاوی جلو میرم و نبضش رو چک میکنم
- اون زندست!
- آخه چطور ممکنه؟
برای اینکه جواب این سوالا رو پیدا کنم بلندش میکنم و میبرمش داخل هتل.
دارم پارت بعدی رو مینویسم
میدونم کوتاه بود ولی بیشتر مقدمه هست😅
تمام پنتاگرام از صدای جیغ پر شده اما این بار کار الستور نیست!
☆املیا☆
چشام سياهی میره.
تنها چیزی که میبینم دریچه ی بهشته که داره بسته میشه.
بالم درد میکنه.
نمیتونم پرواز کنم.
حتی نمیتونم با بالم سقوطم رو آهسته تر کنم.
البته که نمیتونم!( داد و فریاد توی ذهن )
بعد از یه همچین دعوایی کی میتونه؟
تو چشام پره اشکه.
همش دارم آدامو فحش میدم.
*افتادن روی زمین *
* بیهوش شدن*
☆الستور☆
مثل همیشه ساعت ۶ صبح بیدار میشم که برم پیادهروی.
کتمو میپوشم و میرم طبقه اول.
در هتل رو باز میکنمو با یه چیز عجیب مواجه میشم.
یه دختر جوان با لباسای پاره و بدن زخمی که پر شده از خون فرشته.
یعنی چه اتفاقی افتاده؟
از سر کنجکاوی جلو میرم و نبضش رو چک میکنم
- اون زندست!
- آخه چطور ممکنه؟
برای اینکه جواب این سوالا رو پیدا کنم بلندش میکنم و میبرمش داخل هتل.
دارم پارت بعدی رو مینویسم
میدونم کوتاه بود ولی بیشتر مقدمه هست😅
۸۵۰
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.