رمان(عشق)پارت۱۰
«۳روز بعد». (تماس تصویری عمر و سوسن). عمر: سلام عشقم خوبی؟🥰🥰🥰. سوسن سلام عشقم بهترم.... تو خوبی؟. عمر:خوبم....نظرت چیه شام بریم بیرون. سوسن: حوصله ندارم بزار برای بعد. عمر: لطفا ۳ روز از خونه بیرون نیومدی بیا دیگه( و چشماش رو مثل گربه ها میکنه) . سوسن: عمریااااا خودتو لوس نکن....باشه بابا قبوله .. تو هم نقطه ضعف منو میدونیا 😅😅😅😅😅😅😅😅😅. عمر: ساعت ۸ میام دنبالت☺️☺️☺️. سوسن: باشه پس میبینمت. عمر: بوس😘😘😘 میبینمت عشقم. (مکالمه پایان یافت). (همین لحظه در خونه عمر) عمر:بنظرم امشب دیگه باید این کاری رو که ۵،۶ ساله منتظرشم و هربار یه موضوعی پیش اومد و نشد رو بکنم.....خب پس بزار این آهنگ رو بزارم تا یکم حالم جا بیاد( buray.....ask mi lazem) .........
۵.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.