خنده ی حلال

خنده ی حلال:

بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل، چراغارو خاموش کردند
، مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک می ریخت.
یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما
عطر بزن ...ثواب داره
- اخه الان وقتشه؟
بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا، بزن به صورتت کلی هم ثواب داره.
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند
صورت همه سیاه بود
تو عطر جوهر ریخته بود...
بچه ها هم یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند.

قبل جشن پتو حرفی گفت به این مضمون:

»این رو سیاهی با یه شستشو راحت میره، حواسمون باشه مقابل خدا رو سیاه نباشیم».
دیدگاه ها (۱)

این کجا وآن کجا....😐

. "فردای روزی که دشمن بعثی خرمشهر را گرفتجسد بی جان و عریان ...

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ...

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۸۵سفت منو به خودش فشرد و داغو...

### فصل دوم | پارت نهم نویسنده: Ghazal هوا هنوز روشن نشده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط