عشق ابدی با افتابی که از پنجره ی اتاقم می تابید به چش

# عشق ابدی **با افتابی که از پنجره ی اتاقم می تابید به چشمام بیدار شدم.گوشیمو برداشتم واای ساعت10 بود فقط نیم ساعت دیگه وقت داشتم تا خودمو برسونم به جلسه ی فدراسیون.زود بلند شدم و دست و صورتمو شستم .مانتو و شلوار و مقنعه مشکیم رو پوشیدم و کیف و موبایلمو برداشتم و اومدم پایین .مامان و بابام داشتن صبحونه میخوردن._سلام بر مامان و بابای مهربون خودم.دوتاشون با هم لبخند زدن و گفتن صبح بخیر دخترم.صورتاشون رو بوسیدم و سریع چاییمو و دو تا بیسکوییت خوردم و رفتم تا کفشامو بپوشم._لیلی لیلی کجا میری ؟صبحانه تو کامل بخور ضعف میکنی اخه ._نمیتونم مامان جون دیرم شده جلسه داریم خداحافظ.رفتم سوار ماشین شدم یه نگاه توی اینه به خودم انداختم بزارین از خودم براتون بگم من لیلی اکبری 21 ساله آنالیزور تیم ملی والیبال ایران.از بچگی عاشق والیبال بودم تا اینکه به لطف پسرعمه هام یعنی شهرام و بهنام محمودی از 9 سالگی رفتم کلاس والیبال و تا اخرش ادامه داد حتی رشته ی تحصیلی رو هم تربیت بدنی انتخاب کردم و بالاخره شدم آنالیزور تیم ملی والیبال .از زمان بازی های اسیایی اینچئون من به دستور فدراسیون والیبال آنالیزور رسمی تیم شدم.راستش مربی ها عقیده داشتن که با وجود دختر بودنم و البته سن کمی که دارم اما استعداد خوبی برای این کار دارم.توی تیم فقط یک نفر بود که از وجود من خبر نداشت و اصلا نمیدونست تیم آنالیزور خانوم هم داره یعنی فکر میکرد تیم فقط یه آنالیزور داره اونم اقای مشجری هست.ولی من انالیزور اصلی تیم هستم و اقای مشجری دستیار من که توی این سال ها کلی با هم رفیق شدیم.اون کسی از وجود من خبر نداشت کسی نبود جز کاپیتان تیم یعنی سعید معروف.خیلی دلم میخواست اونم بدونه ولی بقیه ی کادر فنی و بازیکنا صلاح دونستن چیزی ندونه با اینکه میگفتن خیلی ادم باحالیه ولی با خانوم ها مشکل داره و اگر بفهمه باید برای حرکاتش داخل زمین به حرف یه خانم گوش بده و اجراشون کنه قطعا میزد به سیم اخر و چه بسا از سر لج خداحافظی کنه و بره.از فکر بیرون اومدم ماشین رو روشن کردم و راه افتادم به سمت فدراسیون&&& & خب دوستای گلم اینم از پارت اول رمان.چطوره ؟کامنت بزارین عشقا
دیدگاه ها (۳۴)

بالاخره رسیدم فدراسیون.ماشین رو پارک کردم و وارد شدم .ساعتم ...

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم بالاخره لباس رو انتخاب کردم.س...

شخصیت اصلی مرد رمان من =کاپیتان سعید معروف

تیم ایران در جام باشگاه های اسیا قهرمان شد .وااای خدا چقدر ...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_285+ نگران نباش لیلیدا...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_247دختره پوزخندی زدو گ...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_282سرمو بین دستام گرفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط